رویدادهای چهارگانه پیش از ظهور

برگرفته از دروس اخلاق ایت الله سید مرتضی شیرازی
برگرفته از دروس اخلاق ایت الله سید مرتضی شیرازی
1-  مقدمات ظهور

مقدمات نه صرفاً به عنوان پیش‌آمدهای پیش از ظهور و نه در جایگاه زمینه‌‌سازهای ظهور جای ‌می‌گیرند بلکه چنانکه پیشتر بیان شد آنها از نظر اهمیت و جایگاه دارای موقعیتی متوسط و پیش‌درآمدی برای رسیدن به موقعیتی هستند که در ساخت و ایجاد آن نقشی ندارند.

از روایات چنین برداشت می‌شود که برخی امور زمینه‌ساز تعجیل ظهور هستند که در این‌باره سخن خواهیم گفت. پاره‌ای امور نیز پیش‌آمدهای قبل از ظهور هستند که در آن رویداد بزرگ پیش رو هیچ سببیت یا بایستگی یا تاثیرگذاری ندارند. بعضی امور نیز انسان را به درک و توفیق حضور در دوران ظهور می‌رساند اگرچه در تعجیل آن نقش بسزایی ندارد. به عنوان مثال اگر کسی بخواهد از یاران امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) باشد یا بخواهد تا زمان ظهور زنده بماند یا پس از مرگ در زمان ظهور زنده شود، در روایات راه‌هایی برای این خواسته ذکر شده که انسان عامل به آنها را به دوران ظهور می‌رساند اما این راه‌ها تعجیل کننده ظهور نیستند یا دست‌کم از روایات چنین برنمی‌آید که آنها زمینه‌ساز ظهور باشند.

یکی از این مقدمات خواندن سوره‌های مسبحات  است. استمرار و التزام انسان در خواندن مسبحات هر شب پیش از خواب سبب می‌شود آن شخص محضر مبارک حضرت (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را درک کند. البته باید توجه داشت که این سببیت به نحو اقتضا و علیت ناقصه است نه علیت تامه. این مطلب پس از تأمل در روایت شریف زیر روشن‌تر می‌شود.

در کتاب عوالم به نقل از کتاب شریف کافی آمده است: عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: مَنْ قَرَأَ الْمُسَبِّحَاتِ‏كُلَّهَا قَبْلَ أَنْ يَنَامَ، لَمْ يَمُتْ حَتّى‏ يُدْرِكَ الْقَائِمَ‏، وَ إِنْ مَاتَ كَانَ فِي جِوَارِ مُحَمَّدٍ النَّبِيِ‏ صلى الله عليه و آله؛ جابر بن عبدالله انصاری گفت: شنیدم امام محمد باقر علیه السلام می‌فرمود: هر کس پیش از خواب تمام سوره‌های مسبحات را بخواند نمیرد تا امام قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را دریابد و اگر از دنیا برود در جوار پیامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) خواهد بود. 

استمرار بر خواندن این سوره‌ها وسیله و شیوه‌ بسیار مهمی است که ائمه اطهار علیهم السلام آن را به ما آموخته‌اند؛ پس چرا باید از عمل به این توصیه و سایر موارد مشابه غافل شویم؟ بی‌گمان هر مومنی تمنای شرفیابی به خدمت آن امام معصوم را دارد هر چند یک لحظه کوتاه باشد، چه رسد به اینکه ایشان را در یابد و از سربازان و یارانش گردد؟!

البته از این روایت چنین برمی‌آید که خواندن این سوره‌ها علت تامه نیست زیرا برخی افراد به این امر اهتمام می‌ورزند ولی آن امام همام (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را در نمی‌یابند در این صورت خداوند متعال به شکل دیگری آن را جبران خواهد کرد و فراز پایانی روایت بر همین مطلب تصریح می‌کند زیرا می‌فرماید: وَ إِنْ مَاتَ كَانَ فِي جِوَارِ مُحَمَّدٍ النَّبِيِ‏ صلى الله عليه و آله؛ اگر از دنیا برود در جوار پیامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) خواهد بود.

آثار و برکات استمرار بر خواندن سوره‌های مسبحات

بایسته است همه مقدمات  ظهور را به خوبی بشناسیم و در عمل به آنها پایبند باشیم چراکه سعادت هر دو جهان در گرو آنهاست؛ زیرا آنها در تهذیب نفس و  ایجاد برکت و توفیق در اندیشه‌، رفتار و کردارمان تاثیر به سزایی دارند. معمولاً بیشتر افراد بر اساس اندیشه‌ورزی و برنامه‌ریزی دیگران زندگی می‌کنند و  خودشان برنامه‌ریزی خاصی ندارند. در  نگاه کلان همین برنامه‌ریزی‌ها احیاکننده و نجات‌بخش یا نابودکننده ملت‌ها بوده‌اند. گفته شده تقریباً 2 درصد انسان‌ها با نگرش متعالی یا فرومایه در سطوح کلان برنامه‌ریزی می‌کنند و 98درصد سایر انسان‌ها در دایره برنامه‌ریزی آنها روزگار می‌گذرانند.

بنابراین انسان یا در برنامه‌ریزی خودبسنده است یا پیرو دیگران یا ترکیبی از آن دو؛ از جهتی برای دیگران برنامه‌ریزی می‌کند و در دیگر زمینه ها تحت تاثیر برنامه‌ریزی آنها قرار می‌گیرد. اما اگر منتظران ظهور در پی برنامه‌ای موفقیت‌آمیز هستند باید به چنین مقدمات تاثیرگذاری (خواندن سوره‌های مسبحات) پایبند باشند زیرا تمام امور  به دست قدرتمند خداوند متعال تدبیر می‌شود و اگر به او پناه ببری تو را در اندیشه‌ها و کردارت یاری می‌کند و توفیق می‌دهد.

2- پیش‌آمدها

پیشتر بیان شد که پیش‌آمدها، رویدادهای پیش از ظهور هستند که ارتباط علّی و معلولی با آن ندارند. پیش‌آمدها هیچ تاثیری در روند و چگونگی ظهور ندارند جز آنکه هشدارهای مهمی هستند که سزاوار است مورد توجه قرار گیرند. در روایات فراوانی این پیش‌آمدها بیان شده؛ یکی از این موارد، اختلاف میان شعیان پیش از ظهور است.

اختلاف میان شیعیان پیش از ظهور

بنا به تعبیر روایات، اختلاف میان شیعه به حدی بالا می‌گیرد که به روی یکدیگر آب‌ دهان می‌اندازند. این پیش‌آمد به خودی خود امری ناپسند است و نباید آن را از جمله مقدمات ظهور برشمرد تا برخی گمان کنند عمل به این کردار زشت موجب نزدیک شدن ظهور می‌شود.

ریشه‌های اختلاف

اختلاف و درگیری دارای چهار منشأ و ریشه است:

الف) گاهی اختلاف از تفاوت و تقابل در مصلحت‌ها ناشی می‌شود که شیوه‌های مشخصی برای برطرف کردن این‌گونه اختلاف وجود دارد.

ب) گاهی منشأ اختلاف از تفاوت در اجتهاد و برداشت ناشی می‌شود. برای مرتفع ساختن این نوع اختلاف نیز شیوه‌های دیگری وجود دارد.

ج) گاهی اختلاف از تفاوت مرام‌ها، سلیقه‌ها، خصلت‌ها، آداب و رسوم و سنت‌ها ناشی می‌شود. راهکارهای دیگری نیز برای برطرف کردن این نوع اختلاف وجود دارد.

د) گاهی اختلاف از تفاوت در ارزش‌ها و مبانی دینی و مذهبی ناشی می‌شود. برای برطرف ساختن این نوع اختلاف نیز  راهکارهای دیگری وجود دارد.

سخن ما فعلاً درباره بحث دامنه‌دار و طولانی اختلاف نیست؛ و نه درباره اینکه رویکرد ما نسبت به خود اختلاف، طرفین یا جهت‌های آن و چیستی قضیه مورد اختلاف، سخن نمی‌گوییم؟ بحث ما درباره پدیده اختلاف یا اختلاف شدید میان شیعیان به عنوان یک پیش‌آمد پیش از ظهور است.

در این رابطه به سخن مهمی که مورد رضایت خداوند و موجب بهره‌وری و ثواب خواننده است اشاره‌می‌کنیم؛ امام صادق علیه السلام می‌فرماید: عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَال قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ كَيْفَ أَنْتَ إِذَا وَقَعَتِ ِ السَّبْطَة  بَيْنَ الْمَسْجِدَيْنِ فَيَأْرِزُ الْعِلْمُ كَمَا تَأْرِزُ الْحَيَّةُ فِي جُحْرِهَا وَ اخْتَلَفَتِ الشِّيعَةُ وَ سَمَّى بَعْضُهُمْ بَعْضاً كَذَّابِينَ وَ تَفَلَ بَعْضُهُمْ فِي وُجُوهِ بَعْضٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا عِنْدَ ذَلِكَ مِنْ خَيْرٍ فَقَالَ لِي الْخَيْرُ كُلُّهُ‏ عِنْدَ ذَلِكَ ثَلَاثاً؛ امام صادق عليه السلام به ابان بن تغلب فرمود: چگونه خواهی بود نسبت به زمانى كه ميان دو مسجد و منطقه (کوفه و سهله یا مکه و مدینه) درگیری و اختلاف بزرگی واقع شود و علم همچون مارى كه به سوراخ خود می‌رود، برچیده شود و ميان شيعيان اختلاف افتد و يكديگر را دروغگو خوانند و به صورت هم آب دهان بیاندازند؟ ابان می‌گوید عرض كردم: فدایت شوم، در چنان زمانی دیگر خيرى نيست. حضرت سه مرتبه فرمود: تمام خير در آن وضع است‏.»

تزلزل ایمان در اختلافات

سخن درباره «فقه اختلاف» یا « رعایت اصول اخلاقی در اختلاف» نیازمند یک بررسی همه جانبه است؛ بازگشت مبحث اول به مسائل شرعی و فقهی و مبحث دوم یکی از موضوعات مسائل اخلاقی است.در این مجال به جنبه‌های کلامی موضوع و رابطه آن با سعادت و شقاوت اخروی می‌پردازیم.

چه بسا از خود می‌پرسیم که آیا اختلاف شیعیان پدیده نوظهوری است که شاهد آن هستیم؟ گفته می‌شود امروزه کمابیش میان شیعیان اختلاف حاصل شده که مصادیقی از آن را در شبکه‌های ماهواره‌ای، روزنامه‌ها و برخی نشست‌ها و پارلمان‌ها مشاهده می‌کنیم تا جایی که نقل شده اختلاف نظر میان برخی شیعیان حاضر در این مجالس به پرتاب صندلی‌ و لیوان‌ آب به طرف یکدیگر انجامیده یا برخی از آنها به صورت یکدیگر آب‌ دهان انداخته‌اند.

بنابراین اختلاف میان شیعیان وجود دارد و دردناکتر، شدت میزان آن است که ایمان بسیاری را متزلزل ساخته است. اینگونه اختلافات نباید سبب تزلزل ایمان افراد شود زیرا یکی از بزرگترین خطاها پایبندی ایمانی در گرو افراد است؛ زیرا افراد و گرایش‌های دینی بسیار دچار اختلاف می‌شوند. مثلاً اختلاف میان دو حزب دینی یا دو حسینیه و مرکز مذهبی یا حتی میان دو مرجع تقلید فراوان به چشم می‌خورد. اما این اختلافات هرگز نباید در ایمان افراد و رابطه میان ایشان و پروردگار تاثیر منفی داشته باشد. اختلاف، حقیقتی اجتناب ناپذیر است  اما در این میان باید حق را شناخت تا بتوان یاران حق را از اصحاب باطل تشخیص داد. «اعرف الحق تعرف اهله؛ حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی.» زیرا انسان نه با تقلید کورکورانه از زید و عمرو –  زید یا دیگری هر که باشد در نهایت نمایانگر حق مطلق نیست- بلکه به پشتوانه ایمان به خدا و توسل به پیامبر و ائمه اطهار علیهم‌السلام و با مراجعه به فطرت و وجدان خویش خواهد توانست در مسیر حق قرار گیرد هر چند که مردم دچار اختلاف و چنددستگی گردند.

حارث همدانی و ترس از اختلاف میان شیعه

حارث همدانی یکی از شیعیان مخلص امیرالمومنین(صلوات الله وسلامه عليه) در زمان خلافت امام، شاهد اختلاف بزرگی میان شیعیان بود. او با حسرت و تاسف بر آنچه دیده بود نزد امیرالمومنین علیه السلام رفت و از اختلاف میان شیعیان دردمندانه شکایت کرد. در اینجاست که امام علی علیه السلام به او می گوید: «اعرف الحق تعرف اهله؛ حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی.» در ادامه به گفتگوی زیبا و دغدغه‌مند حارث با امیرالمومنین علیه‌السلام اشاره می‌کنیم: «عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، قَالَ: دَخَلَ الْحَارِثُ الْهَمْدَانِيُّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِي نَفَرٍ مِنَ الشِّيعَةِ وَ كُنْتُ فِيهِمْ، فَجَعَلَ الْحَارِثَ يَتَأَوَّدُ فِي مِشْيَتِهِ وَ يَخْبِطُ الْأَرْضَ بِمِحْجَنِهِ وَ كَانَ مَرِيضاً، فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ كَانَتْ لَهُ مِنْهُ مَنْزِلَةٌ، فَقَالَ: كَيْفَ تَجِدُكَ يَا حَارِثُ؟ قَالَ: نَالَ الدَّهْرُ مِنِّي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ زَادَنِي أُوَاراً وَ غَلِيلًا اخْتِصَامُ أَصْحَابِكَ بِبَابِكَ. قَالَ: وَ فِيمَ خُصُومَتُهُمْ قَالَ: فِي شَأْنِكَ وَ الْبَلِيَّةِ مِنْ قِبَلِكَ، فَمِنْ مُفْرِطٍ غَالٍ وَ مُقْتَصِدٍ قَالٍ، وَ مِنْ مُتَرَدِّدٍ مُرْتَابٍ لَا يَدْرِي أَ يُقْدِمُ أَوْ يُحْجِمُ؟ قَالَ: فَحَسْبُكَ‏ يَا أَخَا هَمْدَانَ‏، أَلَا إِنَّ خَيْرَ شِيعَتِي النَّمَطُ الْأَوْسَطُ، إِلَيْهِمْ يَرْجِعُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يَلْحَقُ التَّالِي. قَالَ: فقال له الحارث:  لَوْ كَشَفْتَ- فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي- الرَّيْنَ عَنْ قُلُوبِنَا، وَ جَعَلْتَنَا فِي ذَلِكَ عَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ أَمْرِنَا. قَالَ: قَدْكَ‏، فَإِنَّكَ امْرُؤٌ مَلْبُوسٌ عَلَيْكَ، إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ، بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ، فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ. يَا حَارِث، إِنَّ الْحَقَّ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ، وَ الصَّادِعَ بِهِ مُجَاهِدٌ، وَ بِالْحَقِّ أُخْبِرُكَ فَأَرِعْنِي سَمْعَكَ، ثُمَّ خَبِّرْ بِهِ مَنْ كَانَتْ لَهُ حَصَانَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ، أَلَا إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ، وَ صَدِيقُهُ الْأَوَّلُ، قَدْ صَدَّقْتُهُ وَ آدَمُ بَيْنَ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ؛ اصبغ بن نباته می‌گوید: روزی حارث همدانى به همراه جماعتى از شيعيان که من نیز در میانشان بودم به خدمت امير المؤمنين (علیه السلام) شرف‌یاب شدیم؛ حارث پير و بيمار بود و به سختی راه می‌رفت آنقدر که عصایش را بر زمين می‌كشيد و آن را بی اختیار به هر طرف می‌نهاد. او نزد امير المؤمنين دارای شأن و منزلت بود. حضرت پیش او رفت و فرمود: اى حارث خود را چگونه می‌يابى؟ گفت: يا امير المؤمنين روزگاری بر من گذشته و فراوان سرد و گرم آن را چشیده‌ام، اما خصومت و اختلاف میان یاران در بارگاهتان، رنج و درد درون و برونم را فزونی بخشیده است.حضرت فرمود: اختلاف و خصومت آنها در چیست؟ گفت: در باره شما و این اختلاف پیش از شما نیز بوده است تا جایی که برخی ستایش‌گر تندرو، برخی کینه‌ورز اهمال‌گر و برخی دودل و بدبین مانده‏اند؛ نمى‏دانند كه چه کنند پيش روند يا امتناع ورزند.حضرت فرمود: ای برادر هَمدانی تو را همین سخن بس که  بهترين گروه، شيعیان میانه‌رو هستند و حد اعتدال را رعايت می‌كنند و از آن فرونمی‌گذارند؛ باید ستایشگر تندرو و کینه‌ورز اهمال‌گر از راه خویش بازگردند و به شیعیان معتدل بپیوندند. حارث گفت: پدر و مادرم به فدایت. چه نیکو خواهد بود اگر بصیرتی به ما دهی و حقیقت این امر را بر ما روشن سازی و بار این دغدغه را از دلمان فروکاهی. حضرت فرمود: تو را همان سخن بس است؛ گویا امر بر تو پنهان و مشکل شده است؛ بدان كه دين خدا نه از طریق افراد بلكه از طریق نشانه‌های حق شناخته مى‏شود پس حق را بشناس تا حق‌مداران را بشناسى.اى حارث بدان كه حق بهترین سخن و فرد حقگو مجاهد در راه خداست.  من به تو از حق خبر می‌دهم پس به من گوش بسپار و سخنم را آویزه گوش‌کن و سپس با یاران خردمند خود درباره آن گفتگو نما. بدان كه من بنده خدا و برادر پیامبر خدا و اولین دوست او هستم كه پیامبری‌اش را آن زمان تصدیق کردم که هنوز آدم ميان روح و جسد بود.»

یکی از حکمای غیرمسلمان معاصر که نه ائمه علیهم‌السلام و نه شیعه را می‌شناخت وقتی این کلام امیرالمومنین علیه السلام یعنی « اعرف الحق تعرف اهله» به گوشش رسید گفت: « این سخن به تنهایی شایسته بنیان نهادن برنامه‌ای برای سعادت بشریت است.» اگر واقعاً بشر به همین عبارت زیبا و ارزشمند جامه عمل بپوشاند آنگاه به سعادتی وصف ناشدنی دست خواهد یافت.

معنای ظاهری عبارت چنین است که: حق را از طریق دلایل، برهان‌ها، ضوابط و معیارهای آن بشناس سپس میزان تطابق آن با زید، عمرو یا دیگری را بسنج، پس اگر بر فردی منطبق شد او حق‌مدار خواهد بود و گرنه او از چهارچوب حق فاصله گرفته است.

شگفت انکه برخی مردم وقتی در گروه‌های مختلف جامعه شیعی همچون مساجد، حسینیه‌ها، حوزه‌ها و یا دانشگاه‌ها اختلافی می‌بینند از کوره به‌در رفته و گاهی تا مرز ارتداد پیش می‌روند. برخی دیگر نیز وقتی میان دو عالم دینی اختلاف نظری می‌بینند تمام دین را العياذ بالله کذب و افتراء می‌پندارند.

اختلاف، سنتی الهی

اختلاف میان شیعه و بالاگرفتن شدت آن یکی از پیش‌آمدهای قبل از ظهور است.  با وجود این انسان نباید ناامید شود زیرا قرآن کریم درباره ناامیدی می‌فرماید: «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ‏ مِنْ‏ رَوْحِ‏ اللَّهِ‏ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون؛ جز گروه کافران کسی از رحمت خداوند ناامید نمی‌شود.» ‏وجود اختلاف یکی از سنت‌های خداوند در زندگی انسان است تا بدین‌وسیله انسانها مورد ازمایش و غربال قرار‌گیرند «لِيَميزَ اللَّهُ‏ الْخَبيثَ‏ مِنَ الطَّيِّبِ؛ تا خداوند ناپاک را از پاک جدا کند.»  در طول تاریخ نیز می‌بینیم که ملت‌های فراوانی دچار اختلاف و چنددستگی شده‌اند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «كانَ‏ النَّاسُ‏ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ‏ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ إِلاَّ الَّذينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ مردم امّتى يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را به عنوان نويدبخش و بيم‏دهنده برانگيخت و به همراه آنان، كتاب خویش را به حق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. و در آن اختلاف نکردند مگر كسانى كه كتاب‏ به آنان داده شده بود و این اختلاف پس از آمدن شواهد روشن و به دلیل زیاده‌خواهی آنان بود. پس خداوند با توفیقات خویش آنان را كه ايمان آورده بودند به حقيقت آنچه كه مورد اختلافشان بود هدايت كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‏كند.»

سزاوار نیست ایمان انسان در اثر وجود اختلاف متزلزل شود بلکه باید ایمان او در موارد بروز اختلاف دوچندان و مستحکم گردد زیرا اگر او حق را بشناسد آنگاه این اختلافات او را متزلزل نخواهد ساخت چراکه او با بینش و بصیرت ره‌ می‌پیماید.

روایات شریف نیز ضمن تاکید بر انحراف و ارتداد بسیاری از مردم در دوران غیبت (رویگردانی از دین و بی‌تفاوتی نسبت به آن) بر لزوم استقامت و پایداری بر دین حق در هنگامه‌ تفرقه تاکید می‌ورزند. امام کاظم علیه‌السلام درباره گرفتاری‌های دوران غیبت می‌فرماید: «إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ، فَاللَّهَ اللَّهَ فِي أَدْيَانِكُمْ، لَا يزيلنَّكم عَنْهَا أَحَدٌ؛ يَا بُنَيَّ، إِنَّهُ‏ لَابُدَّ لِصَاحِبِ‏ هذَا الْأَمْرِ مِنْ‏ غَيْبَةٍ حَتّى‏ يَرْجِعَ عَنْ هذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَقُولُ بِهِ، إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ؛ هر گاه پنجمين فرزند هفتمين امام ناپديد گردد، خدا را، خدا را، مراقب ديندارى خود باشید، مبادا کسی شما را از دين به در برد. فرزندم، صاحب الامر به ناچار غيبتى خواهد داشت که به سبب آن معتقدان به امامت هم از آن برگردند، همانا اين آزمون خداوند برای سنجش بندگان است (تا جوهره و واقع درونی آنها آشکار شود).»

خداوند متعال درباره آزمودن بندگانش می‌فرماید: «الم (1) أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ (2) وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ؛ الم (1) آيا مردم پنداشتند همین كه گفتند ايمان آورديم، به حال خود رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند؟ (2) و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم، پس خدا آنان را كه راست گفتند به خوبی می‌شناسد و دروغگويان را نيز  می‌شناسد.»

شایسته است انسان هر گاه فرد یا افراد و جوامع منحرف از حق را می‌بیند، به دین خود بیشتر تمسک جسته و نسبت به آینده و عاقیت خویش با احتیاط بیشتری گام بردارد.

3- زمینه‌سازها

روایات زیادی به عوامل زمینه‌ساز و نزدیک کننده زمان ظهور اشاره دارند، همچنانکه امور ی زمان ظهور را به تعویق می‌اندازند. به بیان دیگر ما با انجام کارهایی سبب می‌شویم لطف الهی نصیب حالمان شده و ظهور  نزدیکتر گردد در عین حال با انجام کارهایی یا ارتکاب گناهانی موجب می‌شویم زمان  مبارک ظهور  به تاخیر افتد. در اینجا به برخی از آن امور زمینه‌ساز  اشاره می‌کنیم.

3-1 دعا، تضرع و پناه جستن به درگاه خداوند

افراد بسیاری برای تعجیل در فرج ولی الله اعظم(عجل الله تعالى فرجه) دعا می‌کنند اما دعای آنها سطحی و بدون هیچ سوز و گدازی است و از اعماق وجودشان بر‌نمی‌خیزد. چه بسیار  دعای فرج می‌خوانیم سپس با بی‌خیالی تمام به انجام امور روزانه اهتمام ورزیده و هجران یوسف زمان خویش را برای ساعت‌ها و بلکه بیشتر از آن فراموش می‌‌کنیم. در حالی‌که اگر به یکی از عزیزان یا فرزندانمان گزند و آسیبی برسد یا پدر و مادرمان در بیمارستان بستری شوند، ساعتها و روزها دلواپس و نگران، آشفته و پریشان‌، آرزومند و ملتمس، به هم ریخته و افتاده حال خواهیم بود.

از میان ملیون‌ها مسلمان چه تعدادی از آنها با سوز و گداز، ملتمسانه و مشتاقانه در طول ساعات شبانه‌روز از خداوند درخواست تعجیل ظهور دارند؟ حتی کمتر از این مقدار و به اندازه پنج بار در هر روز آن هم با سوز و گداز واقعی چه تعداد درخواست کننده تعجیل در فرج وجود دارد؟

از امام صادق علیه السلام به صراحت آمده که باید به درگاه خداوند عاجزانه و ملتمسانه درخواست تعجیل در فرج داشته باشیم. عياشى در تفسير خود به نقل از فضل بن ابى قُرَّة روايت نموده: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم می‌فرمود: «‏أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِيمَ أَنَّهُ سَيُولَدُ لَكَ فَقَالَ لِسَارَةَ فَقَالَتْ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ فَأَوْحَى‏ اللَّهُ‏ إِلَيْهِ‏ أَنَّهَا سَتَلِدُ وَ يُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْكَلَامَ عَلَيَّ قَالَ فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَكَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ يُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِينَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذَا لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ؛ خداوند به حضرت ابراهيم  وحی کرد كه به زودى فرزندى برایت متولد خواهد شد! ابراهيم هم بساره (همسرش) خبر داد. ساره گفت: من پير زن چگونه فرزند بیاورم؟ خداوند به ابراهيم  وحی کرد كه ساره بزودى فرزندى مى‏آورد و به خاطر ناامیدی ساره از من، فرزندانش و نسلشان چهار صد سال عذاب و گرفتاری خواهند داشت. آنگاه حضرت فرمود: چون گرفتارى بنى اسرائيل به طول انجاميد چهل صبح به درگاه الهى به گريه و زارى پرداختند.(زاری با صدای بلند نه گریه‌های آرام و بیصدا) خدا هم به موسى و هارون وحى فرستاد كه آنها را از شر فرعون نجات خواهد داد و صد و هفتاد سال از گرفتارى آنها کاست. سپس امام فرمود: همچنين شما هم اگر مثل بنى اسرائيل در درگاه خداوند به گريه و زارى بپردازيد؛ خداوند گشایش(فرج) ما را نزديك خواهد كرد. اما اگر چنين نباشيد، اين سختى تا پايان مدت مقررش ادامه خواهد یافت.»

امام علیه‌السلام در این روایت فرمود «گشایش ما» و نفرمود« گشایش شما». در این عبارت، دلالتی دردناک نهفته است؛ کوتاهی ما در دعا و تضرع به درگاه خداوند سبب استمرار دوران غیبت و تاخیر در گشایش برای اهل بیت علیهم السلام و به تبع آن تاخیر در گشایش برای ماست.

پیامدهای نا امیدی از رحمت الهی

یک سخن مأیوسانه ساره موجب شد چهارصد سال عذاب و گرفتاری پیاپی بر فرزندانش نازل شود. پس حال ما چگونه خواهد بود که پیوسته از خداوند متعال نا امید و رویگردانیم؟! در جهان پیرامون می‌توانیم گونه‌های مختلف رویگردانی از خداوند متعال را ببینیم؛  آیا با وجود نظام مالی اسلامی از جمله خمس، زکات، کفاره و مواردی از این قبیل، گرفتن مالیات و اخذ عوارض و حقوق گمرکی از انواع این رویگردانی به شمار نمی‌رود؟  چگونه این امور صورت می‌گیرد در حالی‌که روایاتی با شدید اللحن در نهی و برحذر داشتن از انجام چنین اموری و ملعون خواندن انجام دهنده آنها وارد شده است؟ آیا ربا که بر تمامی معاملات تجاری و اقتصادی در همه بانک‌های تابع کشور‌های اسلامی و غیر اسلامی سایه افکنده از مصادیق رویگردانی از قوانین خداوند متعال نیست؟ آیا تعیین مرزهای جغرافیایی و وضع قوانین مختلف که خداوند در مورد آنها حجت و دلیلی قرار نداده مانند نادیده گرفتن آزادی‌های فردی انسانها و موارد بسیار دیگر که کرامت انسانی را به چالش می‌کشاند از جمله مصادیق رویگردانی از خداوند متعال محسوب نمی‌شود؟

ساره در حالت شگفتی و  حیرت و عدم انتظار یک سخن ناامیدانه بر زبان راند و باعث برانگیختن غضب الهی و عقوبت او شد! پس وای بر ما که تمام زندگیمان آکنده از نا امیدی و رویگردانی از خداست! به عنوان نمونه از مصادیق رویگردانی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: قیاس، ادعای نسبی بودن معرفت، اعتقاد به اینکه قرآن برای زمان و مکان خاص نازل شده، زیادشدن تعارض متون دینی در اثر فزونی یافتن اجتهادها، تمایل و اعتماد داشتن به ستمگران و یاری جستن از کشورهای  کافر شرقی و غربی!

با در نظر گرفتن تمام مطالب پیش‌گفته روشن می‌شود که هنوز در میان ما آمادگی ظهور امام (صلوات الله وسلامه عليه) وجود ندارد. همچنین برایمان روشن می‌شود که ما بندگان حقیقی خداوند متعال نیستیم بلکه بسیاری چنان رفتار می‌کنیم که گویی همگی‌مان در همه چیز حتی در مقابل خداوند متعال، پیامبر و ائمه(صلوات الله عليهم اجمعين)  مجتهد و صاحب نظریم!

 علیرغم این‌که همه ما به خوبی می‌دانیم که تمام امور به دست قدرتمند خداوند انجام می‌گیرد و نه به گمان برخی افراد به دست آن واسطه دارای نفوذ یا آن کشور قدرتمند. هر کس چنین اعتقاد واهی یا رفتاری بر اساس آن داشته باشد، خداوند او را به خودش واگذار خواهد کرد همانطور که اکنون در کشورهای اسلامی شاهد آن هستیم زیرا بسیاری از آنها به پیروی غرب یا شرق پرداختند.

خروج از این گرفتاری بسیار آسان است و خداوند کلید گشایش آن را در دستان خودمان قرار داده است. چاره کار در تضرع، زاری و سوز و گداز شبانه روزی به درگاه الهی است و در این دریای متلاطم برای رساندن کشتی شکسته‌مان به سفینه نجات اهل‌بیت علیهم السلام تلاش کنیم آنگاه به اذن خداوند متعال تمامی معادلات جهانی، سیاسی و اجتماعی دگرگون خواهد شد تا آنجا که زمان ظهور نیز  نزدیک شده، زمین و زمینیان از حضور ولی الله الاعظم (صلوات الله وسلامه عليه) بهره‌مند و خوشبخت خواهند گشت.

3-2  وفای به عهد الهی

در کتاب احتجاج آمده است که امام مهدی ( عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در سال 412 هـ .ق نامه‌ای به شیخ مفید (رضوان الله تعالى عليه) می‌نویسد. در فرازی از این نامه امام علیه السلام شیخ مفید را چنین خطاب می‌فرماید: «ونحن نعهد اليك ايها الولي المخلص المجاهد فينا الظالمين؛ و ما با تو اى دوست مخلص كه در راه ما با ظالمان مجاهده مى‏كنى عهد مى‏بنديم.» هر کلمه و صفت بیان شده در این نامه صفاتی همچون «الْوَلِيُّ ، الْمُخْلِصُ، الْمُجَاهِدُ» بیش از دنیا و هر چه در آن است می‌ارزد. در بخشی از این نامه چنین آمده است:  وَ نَحْنُ نَعْهَدُ إِلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ الْمُخْلِصُ الْمُجَاهِدُ فِينَا الظَّالِمِينَ أَيَّدَكَ اللَّهُ بِنَصْرِهِ الَّذِي أَيَّدَ بِهِ السَّلَفَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا الصَّالِحِينَ أَنَّهُ مَنِ اتَّقَى رَبَّهُ مِنْ إِخْوَانِكَ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجَ مِمَّا عَلَيْهِ إِلَى مُسْتَحِقِّيهِ كَانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُبْطِلَةِ وَ مِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُضِلَّةِ وَ مَنْ بَخِلَ مِنْهُمْ بِمَا أَعَارَهُ اللَّهُ مِنْ نِعْمَتِهِ عَلَى مَنْ أَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَإِنَّهُ يَكُونُ خَاسِراً بِذَلِكَ لِأُولَاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا  وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ‏ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏ وَ صَلَاتُهُ عَلَى سَيِّدِنَا الْبَشِيرِ النَّذِيرِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ وَ كَتَبَ فِي غُرَّةِ شَوَّالٍ مِنْ سَنَةِ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ نُسْخَةَ التَّوْقِيعِ بِالْيَدِ الْعُلْيَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَى صَاحِبِهَا؛ و ما با تو اى دوست مخلص كه در راه ما با ظالمان مجاهده مى‏كنى عهد مى‏بنديم، و اميدوارم خداوند همان گونه كه گذشتگان از اولياى صالح ما را يارى كرد تو را با نصرت خود تأييد فرمايد، زيرا هر كه برای جلب رضایت خداوند رعايت حال برادران دينى خود را بنمايد، و حقوق الهى را به مستحقّانش پرداخت نمايد، چنين فردى از فتنه و گرفتارى تیره‌گون و گمراه کننده پیش رویش در امان خواهد بود و هرکه نسبت به رساندن نعمت‌هاى الهى به دست صاحبانش بخل ورزد، «نعمت‌هاییكه به امانت نزد اوست،» چنين فردى در دنيا و آخرت قرين خسران و زيان خواهد بود، و چنانچه شيعيان ما به توفیق و مدد خداوند اطاعت او کرده و دلهایشان بر وفای به عهد همبسته می‌شد، نه تنها سعادت ملاقات ما از ايشان به تأخير نمى‏افتاد، بلكه سعادت دیدار ما برایشان تعجیل می‌شد و اين امور  همه در پرتو شناخت كامل ما و صداقت محض نسبت به ما حاصل می‌شود، بنابراين هيچ چيز ما را از ايشان دور نمى‏دارد جز وقتی که از برخی رفتارهایشان با خبر می‌شویم که ما آن را ناپسند می‌شماریم و از آنها انتظارش را نداریم. خداوند یاریگر و کفایت کننده و نیکوترین پشتیبان است.  و صلوات و سلام خداوند بر سرورمان، نویدبخش و بیم دهنده، محمّد و خاندان پاکش. و در حلول ماه شوّال در سال چهار صد و دوازده هجرى‏ اين نامه كتابت شد: نسخه به دست مبارك آن حضرت عليه السّلام تقیع گردید.

این سخن امام علیه السلام که فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا...» دلالت آشکار بر این مطلب دارد که همبستگی قلوب شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم السلام سبب می‌شود سعادت دیدار ائمه علیهم السلام تعجیل و شتاب یابد.

روشن است که جمع بودن واژه «اشیاعنا» به معنای ملاقات و دیدار تمام شیعیان با آن حضرت است و چنین فرصتی جز در دوران پایان غیبت کبری و آغاز ظهور فراهم نمی‌شود. زیرا در دوران غیبت کبری ملاقات ایشان جز برای اندک افرادی مقدور نیست اما ملاقات با تمام شیعیان بنابر تقدیر الهی جز پس از ظهور مبارک ایشان مقدور و میسور نخواهد بود.

در ادامه نامه امام علیه السلام تصریح می‌کند که «هیچ چیز ما را از شیعیان دور نداشته است» به این معنا که پایبندی به پیمان با اهل بیت علیهم‌السلام به نزدیک ساختن زمان ظهور شتاب می‌دهد و کارهای ناشایست ما جریان ظهور را به تاخیر می‌اندازد. زیرا سیاهه اعمال ما دست‌کم روزی دو بار نزد امام مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشريف) می‌رود و ایشان از تمام کردارهای ناپسند و گناهان ما آگاه می‌شوند. این کردارها ما را از ظهور ایشان محروم می‌سازد. همچنانکه دوست داشتن یکدیگر به خاطر خدا و مودت به اهل بیت علیهم السلام و انجام کارهای نیک از جمله صدقه‌دادن، دعا، پرهیزگاری و تقوی از مصادیق امور زمینه‌ساز ظهور مبارک آن حضرت به شمار می‌رود. مجوز ظهور حضرت به اذن خداوند متعال  در لحظه‌ای صادر می‌گردد. زیرا «وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُصْلِحُ‏ أَمْرَهُ‏ فِي لَيْلَةٍ؛ قطعاً خداوند تبارک تعالی زمینه‌های ظهور ایشان را یک شبه فراهم می‌سازد.» «يَصْلُحُ‏ لَهُ‏ أَمْرَهُ‏ فِي‏ لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ‏ أَمْرَ نَبِيِّهِ مُوسَى علیه السلام؛ خداوند زمینه‌های ظهور را یک شبه فراهم می‌سازد همچنانکه کار پیامبرش موسی علیه السلام را سامان داد.» البته باید توجه داشت خداوند زمانی زمینه‌های ظهور را یک شبه فراهم می‌سازد که از سوی منتظران و شیعیان تلاشی برای زمینه‌سازی آن انجام شده باشد چون قرآن کریم فرموده است: « إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ بی‌تردید خدا سرنوشت قومى را تغيير نمى‏دهد مگر این‌که آنها وضع خود را تغيير دهند.»

نظر شما