twitter share facebook share ۱۳۹۶ مهر ۲۱ 1336

اگر انقلاب را به خودی خود ارزش بدانیم، دارای مطلوبیت است. اگر انقلاب روش است، باید دید استفاده از این روش ما را به چه ارزشی میرساند و به کدام هدف نایل میکند. در جامعه شناسی گفته میشود که بدیل انقلاب، اصلاح است. برخی از جامعه شناسان طرفدار انقلاب و برخی هم طرفدار اصلاحند. هرکدام از اینها میتواند فوائد و درعین حال ضررهایی داشته باشد.

سروش محلاتی بیان داشت: این یک سبک بحث است و سبک بحث دیگر این است که درباره یک انقلاب خاص انسان میتواند تامل کند و ببیند آیا انقلاب «الف» ما را به هدف هایی که  انقلابیون توقع داشته اند، رسانده یا نرسانده و درباره کارآمد بودن یک روش بحث صورت گیرد.

او با طرح مسئله انقلاب بودن یا نبودن عاشورا ادامه داد: ما درباره حرکت امام حسین در عصر و زمان خودمان از چند واژه استفاده میکنیم: انقلاب، نهضت و قیام. ولی وقتی تعبیرات خود امام حسین را میبینیم، از این تعابیر چیزی نمی بینیم. برای اینکه دچار اشتباه و کج فهمی نشویم، بهتر است از همان ادبیاتی که در خود این حرکت وجود دارد، استفاده کنیم.

امام در کلام خود فرمودند میخواهم اصلاح به وجود آورم. حضرت تعبیر دیگری نیز دارند که میفرمایند میخواهم امر به معروف و نهی از منکر بکنم. در ادبیات و متون دینی ما این تعبیرات وجود دارد. اما هیچکدام از این ها با انقلاب مترادف نیست. میتواند بر انقلاب انطباق پیدا کند، میتواند بر شیوه و روش های دیگر نیز انطباق داشته باشد. امر به معروف الزاما به معنای شیوه و روش انقلابی نیست. مراتبی برای امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد. گاه ممکن است در مراتبی از امر به معروف به انقلاب هم برسیم یا ممکن است نرسیم.

او همچنین اظهار داشت: جهاد هم معنای بسیار گسترده ای دارد. جهاد الزاما مختص حرکت نظامی نیست، هرچند یکی از مصادیق آن است. همه ما هنگام زیارت ائمه میگوییم شهادت و گواهی میدهم که نماز برپا کردی و حق جهاد را ادا کردی. ما این را هم برای امام حسین (ع) میخوانیم، هم امام حسن(ع) و هم حضرت زین العابدین(ع) و همچنین سایر ائمه. ما سیره و رفتار همه را جهاد و ادا کردن حق جهاد میدانیم. این نشان میدهد که شیوه ها و روش ها متفاوت است. بله اصل جهاد یک فضیلت و ارزش است. اما شیوه جهاد چیست؟ جهاد نظامی تنها یک شیوه است.

ما ترتیب آیه جهاد را بر عکس میدانیم. در حالی که آیه شریفه، میگوید جهاد باید از خودسازی و اخلاق آغاز شود. وگرنه در جایی که مقدمات فراهم نشده و از ابتدا به سراغ آمرین به معروف و حافظین حدودالله میرویم و از آنجا آغاز میکنیم، موجب فساد میشود. هیچ گاه این توقع و انتظار برآورده نمیشود. این هم روشی است که خود مشروط است.

او در ادامه با اشاره به شرایط امر به معروف و نهی از منکر گفت: اما در امر به معروف و نهی از منکر مسئله اساسا روشن تر است و قلمرو گسترده و روشهای فروانی دارد، مرحله آخر آن گاهی اوقات ممکن است به برخورد فیزیکی بیانجامد. آن هم با آن شرایطی که ذکر شده است. کسی که اقدام به امر به معروف و نهی از منکر میکند حتی اگر اعتراضش به موقع و به جا باشد اما شرایط، مهیا نباشد و برای او خطر و زیان در پی داشته باشد، خلاف شرع انجام داده است، حال چه برسد به اینکه آن فرد را به عنوان شهید دانست. فعل حرام که موجب قرب انسان به حق تعالی نمیشود.

پس بار معنایی امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین به کار میبرند، با انقلاب متفاوت است. آنچه که در این زمینه مهم است این است که شخص روشی را انتخاب کند که در وصول کارآمد تر باشد. اصلا داوری ما در مورد روش ها همین است. ما نمیتوانیم بگوییم این روش خوب است یا بد است، این داوری درمورد ارزشهاست. پس در مورد روش ها چه میگوییم؟ روش خوب به معنای این است که این روش موفقیت آمیز است یا خیر. در عمل ما را به هدف میرساند یا نمیرساند.

سروش محلاتی ادامه داد: مگر امیرالمومنین اهل قیام نبود؟ یا اهل شجاعت و غیرت نبود؟ همین امیرالمومنین ۲۵ سال در خانه می نشیند. ایشان زمانی هم در میدان جنگ هستند. اعتقاد ما این است که به لحاظ اقدام برای تکلیف شرعی کردن بین ائمه تفاوتی نیست. امام مجتبی یک قدم به جلو بر میدارند و چند قدم به عقب. اصلا پیامبر اکرم، یک روز در بدر است، در حنین است و یک روز دیگر صلح حدیبه را منعقد میکند. در همان زمان هم عده ای اعتراض میکنند. چرا که فکر میکنند فقط یک روش در همه جا وجود دارد و آنجا که پیامبر اکرم از آن روش عدول میکند، فکر میکنند از ارزش ها عدول کرده است. گرچه اساسا اینگونه نیست.

در همان صلح حدیبیه مشترکین میگویند، بسم الله را حذف کنید. در ادامه نام پیامبر هم عنوان رسول الله حذف میشود. چون مشرکین میگفتند این یک پیمان مشترک است، چرا مسائلی که بین ما مورد اختلاف است باید به آن وارد شود؟ عده ای به پیامبر اعتراض میکنند و حتی میگویند به ایشان شک کرده ایم.

استاد دروس خارج حوزه علمیه قم گفت: یک جمله ای در نهج البلاغه وجود دارد که برای خیلی از علمای ما سخت و گران تلقی شده است. یک عزیزی که من نمیخواهم نامش را ببرم حتی میگفت این جمله جعلی است. سخن امیر المومنین این است که گاهی از اوقات هم باید در خانه نشست. میفرمایند در خانه هایتان بنشینید، صبر و تحمل داشته باشید. شمشیرهای خود را بیرون نیاورید، حتی فعالیت ها و تحرکات دیگر خود را نیز کنار بگذارید.

این کلام کاملا منطقی است، چرا که حضرت میفرمایند، عجله نکنید، اقدامی که در زمان و فرصت خود باید صورت گیرد را پیش نیاندازید. آیا این غیر منطقی است؟ و فرمودند اگر در خانه هم بنشینید، اما معرفت داشته باشید، خدا و پیغمبر را بشناسید و راه را تشخیص دهید، شهید به حساب می آیید. هرچیز باید در زمان خاص خود صورت گیرد و عکس آن، آن کسی که بیجا و بی مورد خود را در برابر دشمن قرار میدهد. آیا این هم شهید است؟

سروش محلاتی درمورد توضیح این کلام امیرالمومنین گفت: گفته شده است که زمانی که حضرت به قدرت رسید، برخی از اصحاب خیلی عجله داشتند و به حضرت میگفتند علیه دشمنان خود اقدام کن. حضرت هم پاسخ دادند که باید ابتدا مقدمات را فراهم کرد. کسی را به نمایندگی برای مذاکره فرستادند. اصحاب اعتراض کردند که چرا مذاکره؟ مذاکره مدتی طول کشید و باز هم اعتراض کردند که چرا این همه طول کشید؟ دارند وقت را تلف میکنند.

او در ادامه گفت: اما آنچه را بیشتر دوست دارم عرض کنم این است که در انتخاب روش ها چند ملاحظه داریم. انقلاب به عنوان یک روش، در چه شرایطی و چگونه انتخاب میشود؟ آیا حرکت انقلابی در هر شرایطی پسندیده است؟ بله! ایستادن در برابر ظلم و بیداد ذاتا پسندیده است، اما از چه روش و شیوه ای باید استفاده کرد؟ اقدامات به شکل مسلحانه شرط و شروط خاصی دارد. اگر ما بتوانیم در حرکت انقلابی سه نگرانی و دلواپسی را از بین ببریم، در جریان انقلاب هیچ مشکلی وجود ندارد.

مولفه اول این است که روش انقلابی با عقلانیت سازگار باشد. مولفه دوم این است که در روش و شیوه انقلابی در به کار گیری خشونت، به حداقل موارد بسنده کنیم و سوم، اینکه روش و شیوه انقلابی با خواست مردم هماهنگ باشد. اگر این اتفاق رخ دهد، روش انقلابی در شرایط خود پسندیده است و اگر این اتفاق نیفتد، انقلاب نه روش است و نه ارزش.

او در ادامه در توضیح این سه نکته گفت: ما از به کار بردن الفاظ انقلاب، نهضت و قیام برای حرکت ابا عبدالله هیچ گونه ابایی نداریم. از اینکه بپذیریم حرکت امام حسین به عنوان یک حرکت انقلابی برای امت های دیگر الگو و نمونه است، هیچ بحثی نداریم. هم انقلاب است و هم راه انقلاب را نشان میدهد. اما انقلابی است که در آن سه مشکل مذکور حل شده است. هرکجا که این سه مشکل وجود نداشته باشد، راه انقلاب باز است و شخص حقیقتا می تواند انقلابی باشد.

سروش محلاتی با اشاره به اینکه عقلانیت به معنای سنجیدن سود و زیان و دیدن عواقب و پیامدهای عمل است، گفت: هزینه و فایده را باید مورد محاسبه قرار داد. آیا امام حسین این موارد را رعایت کرده است؟ هزار سال قبل شیخ مفید و شیخ طوسی بحث قیام امام حسین را با دغدغه بررسی عقلانی بودن آن مطرح کرده اند. قدم به قدم باید بررسی کرد. امام حسین از مدینه بیرون می آید تا بیعت را بر او تحمیل نکنند، این گام اول است. آمدند از مکه استفاده کردند تا با شیعیان خود ارتباط برقرار کنند، این گام دوم است. مسلمانان کوفه و شیعیان حضرت اطلاع پیدا کردند و از ایشان دعوت کردند، گام سوم حرکت ایشان است. حضرت مسلم را برای بررسی اوضاع و احوال فرستاد و او گزارش داد که شرایط مساعد است. کجای این حرکت، عملکرد غیرعقلانی دیده میشود؟

امام حسین طبق قاعده کار خود را درست انجام داده است. ایشان میتواند با هرکسی که در زمینه این قیام پرسشهایی از زاویه عقلانیت داشته باشد، پاسخ متناسب بدهد.

او با توضیح مورد دوم، یعنی به کارگیری خشونت حداقلی گفت: سوال این است که اساسا آیا امام حسین در صدد استفاده از جنگ به عنوان راه حل این مسئله بود؟ امام حسین به طرف کوفه حرکت کرده است. کسی در اینجا مدعی نشده که وی میخواست با استفاده از نیروهای کوفه حتی شورش مسلحانه ای را آغاز کند. قرینه ای برای این مسئله نیست. اما در راه به سپاهیان حر برخورد کردند. برخی از سپاهیان حضرت به ایشان گفتند اینها پیش قراولان سپاه کوفه هستند. اگر با آنها جنگ را شروع کنیم به نفع ماست، چراکه نیروهای آنها بعدا افزایش پیدا میکند. حضرت فرمودند من جنگ را آغاز نمیکنم. این اولین مواجهه ای است که مستقیم بین سپاهیان حضرت و سپاهیان کوفه اتفاق افتاده است.

در اینجا عبید الله بن زیاد به عمر سعد میگوید کار باید یک سره شود، یا حسین بن علی تسلیم میشود و یا با او میجنگیم و امام تسلیم نشد. حتی در تاریخ ما آنچه مطرح است این نیست که حسین بن علی با یزید بیعت کند. مسئله از آن بالاتر است، یزید خواستار تسلیم بود. چگونه یک انسان میتواند خود را در برابر یک حاکم ظالم و جبار تسلیم کند؟ آنها تصمیم به جنگ گرفتند نه امام حسین. همه مورخین میگویند که امام حسین گزینه سومی را هم مطرح کرد و به عمر سعد گفت بگذارید ما برگردیم. مدینه نه، به جای دیگر. کسی که تصمیم جنگ داشته باشد که این پیشنهاد را مطرح نمیکند.

در نقشه های جغرافیایی امروز تمام منزلگاه هایی که حضرت توقف کرده اند کاملا مشخص شده است. مسیر حرکت به طرف کوفه است، تا زمانی که سپاه حر میرسند. سپاه حر راه حضرت را مسدود میکنند. به حضرت میگویند نمیتوانید به کوفه بروید. نقشه ها امروزه نشان میدهد و مورخین هم تایید کردند که حضرت راه خود را به سمت چپ منحرف کردند. بعد از اینکه حرکت به سمت چپ ادامه پیدا کرد نامه بعد از عبیدالله رسید که راه را بر حضرت ببندید و کار را تمام کنید. برخی از مورخین میگویند حرکت امام به سمت چپ بر اساس همین پیشنهاد بود که بگذارید من به طرف شام بروم و دنبال ایجاد خشونت نبود.

همان اول روز عاشورا نیز یکی از طرف سپاه عمر سعد شروع به فحاشی کرد. یکی از اصحاب حضرت به ایشان گفت شخصی که در حال فحاشی است، شمر است، سوابق معلومی دارد، به ما هم نزدیک است. اجازه دهید من با یک تیر وی را بکشم. اما اباعبدالله مجددا این را تکرار کردند که ما تیراندازی را شروع نمیکنیم.

سروش محلاتی در توضیح نکته سوم نیز گفت: امام حسین میخواست امر به معروف کند و میکرد، اما حرکت ایشان به طرف کوفه و دعوت به مبارزه با نظام حاکم، مطابق با خواست مردم بود. اول امام حسین به کوفیان نامه نوشت و دعوت کرد یا اول مردم کوفه به امام نامه نوشتند؟ آنها در ابتدا نامه دادند که ما آمادگی داریم همراه شما بایستیم و مقاومت کنیم. این حرکت به ابتکار و خواست مردم بود. روز عاشورا نیز حضرت به آنها گوشزد کرد که شما از ما خواستید به سمت کوفه بیاییم. اگر انقلابی با خواست و اراده مردم باشد، موفق و قابل دفاع است. مشکل بسیاری از انقلاب ها این است که ممکن است در مقطعی مردم روی بیاورند اما وقتی عقب نشینی صورت گرفت، حرکت وضع دیگری پیدا میکند. مشکل آنجاست که بعد از آن کسانی میگویند ما به عنوان رهبران انقلاب تشخیص میدهیم که چه باید کرد و چه نباید کرد. شما بیخود و بیجا میکنید، تشخیص با ماست. اول مردم آنها را آورده اند، بعد آنها میگویند، ما خودمان مردم را چه بخواهند و چه نخواهند میبریم.

تعبیر عجیبی مرحوم شهید مطهری دارد که میگوید مشکل انقلاب ها این است که انقلاب ها معمولا نیابت بردار میشوند و بعد توضیح میدهد کسانی که خود را رهبر انقلاب میدانند، حتی اگر مردم نخواهند و آنها را دیگر نپذیرند، به مردم میگویند که ما خودمان از طرف شما تصمیم میگیریم.

او همچنین در ادامه با قرائت سخنان امام حسین خطاب به حر و مردم کوفه گفت: حضرت خطاب به حر گفتند: ما خاندان پیغمبریم. معلوم است که ما از دودمان ابوسفیان مقدم تریم. شما چه نسبتی با اسلام دارید؟ اما اگر شما میگویید که ما امروز یک تصمیم دیگری گرفته ایم، من حرفی ندارم  برمیگردم. در واقع حضرت به کوفیان میگوید حرکت به شما بستگی دارد. این که شما قبلا دعوت کرده بودید و امروزه از دعوت خود صرف نظر کرده اید برای ما پذیرفته است.

درست که از نظر اخلاقی این امر پذیرفته نیست که آنها از دعوت خود برگردند، اما توجیهی برای این نمیشود که حضرت بگویند شما که به من رای داده اید دیگر من باید تا قیام قیامت بر گرده شما سوار شوم. حضرت میفرمایند هرگاه نخواستید دیگر ادامه ای در کار نیست. اگر انقلاب به این شکل باشد هیچ تضادی با خواست مردم پیدا نمیکند. قبل از آن نیز وقتی حضرت مسلم را به کوفه فرستادند، نامه عجیبی خطاب به مردم کوفه نوشتند. به آنها گفتند من دعوت را میپذیرم اما یک شرط دارد و آن شرط این است که اندیشمندان، خردمندان و نخبگان جامعه موافق باشند و به میدان بیایند. اگر مسلم به من گزارش کند که خردمندان و عقلای جامعه بر این نظر اجماع پیدا کنند و همه دعوت را بخواهند، من خواهم آمد. در اینجا بحث از تحمیل نیست. امام در برابر ظلم و فساد وظیفه دارد، اما شیوه انتخاب مبارزه در امر به معروف و نهی منکر این است که چه قدر در جامعه آگاهی، خواست و شناخت وجود دارد؟

او ادامه داد: یا باید بگوییم انقلاب ارزش است، اما ارزشی که میتواند هماهنگ با ارزش های دیگر شود که اگر با ارزش های دیگر هماهنگ شود، انقلاب هم قابل قبول است. یا باید بگوییم انقلاب یک روش است. اگر بتواند با این اصول دیگر همخوانی و سنخیت پیدا کند باز هم قابل قبول است. اما اگر این اتفاق ها نیفتاد، انقلاب حقانیت ذاتی پیدا نمیکند و نمیتوان گفت بر همه چیز مقدم است. در آن شرایط هم امام اصحاب را جمع میکند و به آنها میگوید همه شما برای رفتن آزادید و من هیچکدام از شما را بر ماندن در کربلا الزام نمیکنم. کیست که در انقلابی با این ویژگی ها و خصوصیت ها اشکال و ایراد وارد کند؟ به هر حال انقلاب هزینه دارد، اما امام حسین هزینه های انقلاب را به شکل انتخابی پرداخت و این هزینه ها را بر هیچ کس تحمیل نکرد.

سروش محلاتی در پایان گفت: باید دید آیا میتوان در هزینه ها و فایده های انقلاب تعادلی ایجاد کرد؟ باید بسنجیم که چه هزینه هایی را میدهیم و چه فایده هایی را به دست می آوریم. این عقلایی است. لذا علما و برزگان ما دو نگاه در این موضوع دارند. آیات جهاد در قرآن وجود دارد. از آن طرف آیه دیگر هم داریم که میفرماید خود را به هلاکت نیاندازید. نسبت این دو آیه با هم چگونه است؟ محقق کرکی وقتی به اینجا میرسد، میگوید همه آیات جهاد را همین یک آیه قید میزند. یعنی جهادی مجاز است که موجب هلاکت انسان ها نشود.

او همچنین گفت: نه آنکه خون از دماغ کسی نیاید، جنگ به هر حال تلفاتی دارد. اما ما به ازای آن باید باارزش باشد. ما به ازا نباید صرف هلاکت باشد. باید دید در مقابل از دست دادن نیروها چه چیزی به دست آمده است. در واقع جهاد باید با حداقل ضایعات باشد. این یک نگاه است که حفظ امنیت و سلامت مردم را اصل قرار میدهد و جهاد هم با توجه به این اصل باید باشد. نگاه دوم، نگاه عکس این است که میگوید جهاد اصل است و تکلیف مطلق و قید و شرطی ندارد. بله در امور شخصی باید مراقب جان خود باشیم. اما وقتی پای مبارزه به میان آمد این محاسبات که چقدر تلفات میدهیم از بین میرود.

*شفقنا

 

نظر شما