twitter share facebook share ۱۳۹۷ فروردین ۰۱ 2859

پيامبر بزرگ اسلام در کنار عفو و گذشت از دشمنان، نمونه اعلای شجاعتی است كه ترس و عقب‏ نشينی نمی ‏شناسد. اميرمؤمنان علی عليه ‏السلام كه در شجاعت و شهامت كسی به گرد او نمی ‏رسد، همو كه فرمود: «به خدا سوگند اگر همه عرب در جنگ با من همداستان شوند هرگز به آنها پشت نخواهم كرد»، درباره شجاعت پيامبر خدا (ص) می ‏فرمايد: «هرگاه جنگ شدّت می ‏گرفت و تنور نبرد شعله‏ ور می ‏شد ما پيامبر خدا را سپر خود می ‏كرديم و به او پناه می ‏برديم».

در جنگ حنين، بيشتر ياران پيامبر از گرداگردش گريختند به طوری كه مشركان شروع به نزديك شدن به آن حضرت كردند و می ‏خواستند خود را به ايشان برسانند و او را بكشند، و اميرمؤمنان علی عليه ‏السلام در آن صحنه هراس ‏انگيز از پيامبر دفاع می ‏كرد. در يك چنين تنگنايی كه دلاوران روحيه می ‏بازند، پيامبر (ص) با شجاعت فوق‏ العاده ‏ای خود را به ميدان نبرد رساند و اين رجز را ‏خواند: «أنا النبيّ لا كذب... أنا بن عبدالمطلب؛ من پيامبرم و اين دروغ نيست... من فرزند عبدالمطلب ‏ام».

خدای متعال آيات متعددی از قرآن كريم را در اين باره نازل كرده است، از جمله آيه شريفه: «إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُنَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِى أُخْرَاكُمْ فَأَثَـبَكُمْ غَمَّا بِغَمٍّ لِّكَيْلاَ تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَآ أَصَـبَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرُ بِمَا تَعْمَلُونَ؛ [ياد كنيد] هنگامی را كه در حال گريز [از كوه] بالا می ‏رفتيد و به هيچ كس توجه نمی ‏كرديد و پيامبر، شما را از پشت سرتان فرا می ‏خواند. پس خداوند به سزای [اين بی ‏انضباطی] غمی بر غمتان افزود، تا سرانجام برآنچه از كف داده‏ ايد و برای آنچه بر سر شما آمد اندوهگين نشويد، و خدا از آنچه می ‏كنيد آگاه است».

پيامبر (ص) همان كسی است كه عمران بن حصين درباره شجاعت ایشان آن سخن معروف را گفت: «پيامبر خدا با هيچ سپاهی (در حال جنگ) رو به رو نشد مگر آن كه نخستين كسی بود كه حمله می ‏كرد ». آن حضرت در هر صحنه ترس آور و هر حادثه تلخی پيشگام بود و اين، خود باعث شجاعت در مسلمانان می ‏شد؛ چرا كه پيشگامی و شهامت پيشوای شجاع، پيروان را نيز به شجاعت و شهامت و پايداری وا می ‏دارد.

گسترش اسلام و سياست عفـو و گذشت پیامبر

ویژگی دیگر رسول خدا (ص) در مقابل دشمنان عفو و گذشت از آنان است! آن حضرت در طول عمر گرانبار خویش عفو و گذشت اسلام را به بهترين شكل نمايش داد و به همگان فهماند كه اسلام خير همه را، اعم از دوست و دشمن، می ‏خواهد. دينی نيست كه نسبت به كسی كينه و دشمنی داشته باشد و اگر گاه برخوردهای قاطعی از خود نشان می ‏دهد، اين برخاسته از بی ‏رحمی و سنگدلی يا كينه‏ توزی آن نيست بلكه ناشی از روح عدالت گستر در جامعه است.

در ادامه به چند نمونه از رفتار پرمهر و گذشت پیامبر در مواجهه با دشمنان اسلام می پردازیم:

با غورث بن حارث

پيامبر (ص) در يكى از غزواتش، يكّه و تنها در سايه درختی به خواب نيمروزی (قيلوله) رفته بود. [بسياری از] يارانش نيز دورتر از او قيلوله كرده بودند. در اين هنگام غورث بن حارث [که از لشكر كفار بود] آمد، بالای سر پيامبر ايستاد، شمشيرش را كشيد و بالا برد و فرياد زد: ای ابوالقاسم، اينك كيست كه تو را از چنگ من برهاند؟

پيامبر فرمود: خدا.

[در حالی كه او شمشيرش را بالا برد كه بر سر پيامبر فرود آورد، تعادلش به هم خورد و] شمشير از دست غورث افتاد. پيامبر بی درنگ شمشير را برداشت و آن را به طرف غورث بالا برد و فرمود: ای غورث، اكنون چه كسی تو را از چنگ من می ‏رهاند؟

غورث گفت: عفو تو و تو بهترين عفو كننده ‏ای. پيامبر اكرم (ص) او را عفو نمود. غورث نزد قومش باز آمد و به ايشان گفت: «به خدا سوگند كه من از نزد بهترين انسانها نزد شما آمده ‏ام».

خدايا ، قوم مرا هدايت كن!

در جنگ اُحد، آزار و اذيّت مشركان در حقّ رسول خدا شدّت گرفت، چرا كه عمويش حمزه كشته شد و پيكر پاكش را مُثله كردند و جگرش را درآوردند و انگشتان دست و پا و بينی ‏اش را قطع كردند و گوشهايش را بريدند و به آن بزرگوار بى‏ حرمتی ‏ها نمودند. در آن جنگ دهها مسلمان به قتل رسيدند. در چنين وضعی، يكی از صحابه نزد پيامبر (ص) آمد و به حضرت پيشنهاد كرد كه مشركان را نفرين كند تا به عذاب الهی گرفتار آيند؛ چنان كه مشركان زمان پيامبران گذشته بر اثر نفرين پيامبرانشان گرفتار عذاب الهی مى‏ شدند.

امّا او كه پيامبر رحمت است و عفو و گذشت، اين پيشنهاد را نپذيرفت و فرمود: «إنّي لم أبعث لعانا، ولكن بعثت داعيا ورحمة؛ من براى نفرين كردن مبعوث نشده ‏ام بلكه برای دعوت و رحمت برانگيخته شده ‏ام» «اللهم اهد قومي فانهم لا يعلمون؛ بار خدايا، قوم مرا هدايت كن، كه اينان نادانند».

بخشيدن باديه نشين

عربى باديه نشين نزد پيامبر(ص) آمد و گوشه ردای آن حضرت را محكم كشيد، به طوری كه لبه ردا بر گردن مبارك ایشان ردّ انداخت و با خشونت تمام گفت: ای محمد، اين دو شتر مرا از مال خدا كه نزد توست برايم بار كن، كه اين مال نه از تو و نه از پدر تو است!

پيامبر اكرم اندكى خاموش ماند و سپس فرمود: مال، مال خداست و من بنده او هستم... و فرمود: آيا نمی ‏ترسی كه قصاص اين كاری كه با من كردی از تو گرفته شود؟

گفت: نه.

فرمود: چرا؟

گفت: چون تو عفو و گذشت و بزرگواری داری و عفو مى ‏كنی و می ‏بخشی، و بدی را به بدی جواب نمی ‏دهی.

پيامبر(ص) خنديد و دستور داد يك شترش را جو بار كنند و ديگری را خرما.

شما آزاديد!

از ديگر نمونه‏ های عفو بزرگ پيامبر اكرم(ص)، رفتارش با اهل مكّه است؛ همانان كه در دهها جنگ، اصحاب و ياران و نزديكان و خويشان آن حضرت را كشتند، خود آن حضرت را از زادگاه شريفش بيرون كردند، به مهاجران انواع شكنجه‏ ها را روا داشتند و تعدادی از آنان را كشتند، بارها توطئه قتل پيامبر را چيدند ولی هر بار با شكست مواجه شدند.

آری، اكنون پيامبر(ص) بر همين مردم، فاتحانه و پيروزمندانه در آمده است. در آن روز سعد بن عباده پرچم ‏دار [لشكر اسلام] بود و در كوچه و خيابانهای مكّه پرچم را تكان می ‏داد و اين رجز را می ‏خواند: امروز روز کشتار بزرگ است؛ امروز زنان و دختران به اسارت می روند

مقصودش اين بود كه: ما از مردم مكّه چندان خواهيم كشت كه از كشته ‏ها پشته سازيم و علاوه بر آن، زنان مكه را، بسان زنان كافران محارب، به اسيری خواهيم گرفت.

اهالی مكّه نيز از چنين ارتشی كه افراد آن ساليان دراز از مكّه رانده شده و توسط همين مكّيان شكنجه شده و ناموس و اموال و كرامتشان پايمال و غارت شده بود، يك چنين انتظاری داشتند.

اما رسول خدا كه پيامبر رحمت، گذشت و انسانیت است از اين نحوه برخورد بشدت خودداری ورزيد و بلكه، برعكس، نقطه درخشانی در تاريخ اسلام و انسانيت ثبت نمود. او به آن صحابی كه

فرياد كشتار و اسارت سر داده بود دستور داد برگردد، و به اميرمؤمنان علی عليه ‏السلام فرمود پرچم را برگيرد و با نرمى و آرامی وارد مكّه شود، بر خلاف فرياد جنگ طلبانه سعد، با ملايمت و مهربانی در ميان مردم مكّه ندا سر دهد. و علی عليه‏ السلام در كوچه و خيابانهای مكّه اين جمله را ندا می ‏داد: امروز روز مهربانی و رحمت است؛ امروز حرمتها نگه داشته می شود

پيامبر اكرم سپس اهالی مكّه را جمع كرد و صدا زد: فكر می ‏كنيد با شما چه خواهم كرد؟

گفتند: نيك رفتاری؛ تو برادری بخشنده و پسر برادری بخشنده ‏اى.

فرمود: من به شما همان می ‏گويم كه برادرم يوسف عليه ‏السلام [به برادرانش كه او را در چاه انداخته بودند] گفت: «لاَ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ؛ بر شما گناهی نيست». آنگاه فرمود: «برويد، شما آزاديد».

سپس فرمود: «ای مردم! هركس بگويد: لا اله الا اللّه‏، در امان است؛ هركس وارد كعبه شود در امان است؛ هركس دَرِ خانه ‏اش را ببندد و دست نگه دارد [و مقاومت نكند] در امان است؛ هركس سلاحش را بر زمين نهد در امان است؛ هركس وارد خانه ابوسفيان شود در امان است؛ و هركس وارد خانه حكيم بن حزام شود در امان است».

بخشيدن ابوسفيان

چون پيامبر(ص) به مكّه در آمد، ابو سفيان نزد آن حضرت آمد. او كسی بود كه دستش به خون اعضای خاندان پيامبر(ص) و يارانش آلوده بود و دلش آكنده از كينه‏ توزی و دشمنی نسبت به رسول خدا و اسلام بود.

اما رسول خدا ابوسفيان را بخشيد و از وى گذشت كرد و با مهربانی و ملاطفت به او فرمود: «آيا وقت آن نرسيده است كه گواهی دهی معبودی جز خدای يگانه نيست و من فرستاده خدا هستم؟»

ابوسفيان گفت: پدر و مادرم به فدايت، تو چقدر بزرگوار و صله كننده به ارحام و بردباری!!

بخشيدن زن يهودی

شيخ كلينی در كافی از امام باقر عليه ‏السلام روايت كرده است كه فرمود: «زن يهودی را كه گوشت گوسفندی را كه پيامبر از آن خورد، زهرآلود كرده بود، نزد رسول خدا آوردند، به او فرمود: چه چيز تو را وا داشت دست به اين كار بزنی؟ عرض كرد: با خودم گفتم: اگر او پيغمبر باشد صدمه ‏ای به او نخواهد زد، و اگر پادشاه باشد مردم را از او آسوده خواهم ساخت! پس، پيامبر خدا از او درگذشت... .»

كدام پادشاه يا رئيسی از شخصى كه اقدام به چنين جنايتى كرده است، در می ‏گذرد؟ آيا نظير اين ماجرا را در غير از پيامبران و اولياء سراغ داريد؟

هرگز! اين است مقام نبوت و اين است پيوند استوار با آفريدگار و اوج عفو و گذشت.

*برگرفته از کتاب اسلام و سیاست؛ نوشته مرجع عالیقدر آیت الله سید صادق شیرازی

نظر شما