بر اساس آنچه از امام على(ع) وارد شده است، مىتوان مجموعه انگيزههاى پذيرش بيعت از جانب آن حضرت را دريافت.
۱ . اصرار مردم و حمايت آنان از برنامه امام(ع)
اصرار مردم به امام على(ع) براى پذيرش بيعت چنان بود كه هرگز ديده نشده بود؛ و مردم پس از شنيدن نظر امام(ع) در حكومت و اين كه او چه راه و رسمى را پيش خواهد گرفت، خواهان بيعت با وى شدند، و امام(ع) مىبايست به دعوت آنان و زمينهاى كه براى حكومت او فراهم شده بود، پاسخ مثبت مىداد. از اينرو بود كه بعدها درباره اين انگيزه در پذيرش بيعت فرمود :
«أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْ لاَ حُضُورُ الْحَاضِرِ، و قِيامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ... لاََلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا، وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا، وَ لاََلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هذِي أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ.» نهج البلاغه ، خطبه ۳
آگاه باشيد! سوگند به آن كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، اگر حضور حاضران نبود و حجّت با وجود ياوران، تمام نمىشد... بىگمان رشته اين كار را از دست مىگذاشتم، و پايانش را چون آغازش مىانگاشتم، و چون گذشته، خود را به كنارى مىداشتم، و مىديديد كه دنياى شما را به چيزى نمىشمارم، و حكومت را پشيزى ارزش نمىگذارم.
۲ . پايان بخشيدن به ستمها، و برپا داشتن حق و عدالت
دغدغه اصلى امام على(ع) در رويكرد به حكومت، برپايى حق و عدالت، و پايان بخشيدن به ستمها بود، و خواهانىِ آن چنان مردم براى حكومت او، وى را برمىانگيخت كه بتواند با پذيرش حكومت، گامهايى اساسى در اين امر بردارد. او خود را در اين باره مسئول مىدانست و نمىتوانست از كنار آن بگذرد، چنانكه بعدها در خطبه شقشقيه به آن پرداخت و گفت :
«... وَ مَا أَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلاَّ يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ، لاََلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا، وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا، وَ لاََلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ.» همان
و اگر نبود پيمانى كه خداوند از عالمان گرفته است كه بر شكمبارگى ستمگر و گرسنگى ستمديده، آرام و قرار نگيرند، بىگمان رشته اين كار را از دست مىگذاشتم، و پايانش را چون آغازش مىانگاشتم، و چون گذشته، خود را به كنارى مىداشتم، و مىديديد كه دنياى شما را به چيزى نمىشمارم، و حكومت را پشيزى ارزش نمىگذارم.
على(ع) حكومت را براى اين مىخواست كه به وسيله آن بتواند حق و عدالت را برپا دارد و بىقانونىها، تباهگرىها، و ستمكارىها را پايان بخشد، و در غير اين صورت، حكومت براى او بىارزشترين چيزها شمرده مىشد. عبدالله بن عبّاس گويد: در ذىقار، نزد اميرمؤمنان(ع) رفتم و او كفش خود را پينه مىزد. پرسيد: «مَا قِيمَةُ هذِهِ النَّعْلِ؟» (بهاى اين كفش چند است؟). گفتم: بهايى ندارد. فرمود:
«وَ اللهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ، إِلاَّ أَنْ أُقِيمَ حَقًّا أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً.» همان ، خطبه ۳۳
به خدا سوگند اين كفش بىارزش نزد من محبوبتر است از حكومت بر شما، مگر آنكه به وسيله آن حقّى را برپا دارم يا باطلى را دفع نمايم.
همچنين امام(ع) بعدها، در سخنى خطاب به يارانش كه حق را برنمىتافتند و عدالت را تحمّل نمىآوردند، فرمود:
«أَيُّهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ، وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ، الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ، وَ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ؛ أَظْأَرُكُمْ عَلَى الْحَقِّ، وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَةِ الاَْسَدِ! هَيْهَاتَ أَنْ أُطْلِعَ بِكُمْ سِرَارَ الْعَدْلِ، أَوْ أُقِيمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ!» همان ، کلام ۱۳۱
اى جانهاى ناهمگون و دلهاى پراكنده! اى كسانى كه تنهايشان پديدار و خِرَدهايشان از سر آنان نهان است! من همچون دايهاى، بر آوردن شما به راه حق مهربانى مىورزم در حالى كه شما از حق مىرميد، همچون رميدن بز از بانگ شير! چه دور است كه با يارى شما، تاريكى را از چهره عدالت بزدايم، و كجى را كه در حق راه يافته، راست نمايم!
مشخص است كه امام على(ع) حكومت را با كدام انگيزه پذيرفته و در پىِ چه بوده است.
۳ . بيم از حاكم شدن خودكامگان
انگيزه ديگر امام على(ع) در پذيرش بيعت، اين بود كه او سخت بيم داشت كه اگر در اين امر كوتاهى ورزد و حكومت را نپذيرد، خودكامگان از آن فضاى آشوبزده بهره گيرند و بر مردمان و دين چيره گردند، چنانكه در اين باره فرمود:
«وَ اللهِ مَا تَقَدَّمْتُ عَلَيْهَا إِلاَّ خَوْفًا مِنْ أَنْ يَنْزُوَ عَلَى الاَْمْرِ تَيْسٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ، فَيَلْعَبَ بِكِتَابِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ.» أنساب الاشراف، بلاذری، ج ۲، ص ۳۵۳
سوگند به خداوند كه بر پذيرش حكومت اقدام نكردم، مگر از ترس آن كه بُزى نر ]كه همه را در پىِ خود مىكشاند[ از بنىاميّه بر آن چنگ اندازد و كتاب خداوند را بازيچه سازد.
۴ . ترس از آسيب يافتن دين
امام على(ع) در پذيرش بيعت از انگيزهاى ديگر سخن رانده كه براى او اساسى بوده است، چنانكه بعدها در ماجراى فتنه جمل، بدين امر اشاره كرد و فرمود:
«عَدَا النَّاسُ عَلَى هذَا الرَّجُلِ وَ أَنَا مُعْتَزِلٌ، فَقَتَلُوهُ، ثُمَّ وَلَّوْنِي وَ أَنَا كَارِهٌ؛ وَ لَوْ لاَ خَشْيَةٌ عَلَى الدِّينِ لَمْ أُجِبْهُمْ.» تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۹۱
مردم بر عثمان شوريدند، در حالى كه من از آن كنارهگيرى نموده بودم؛ و او را كشتند، سپس با وجود ناخواهىِ من، مرا به حكومت رساندند؛ و اگر ترسِ بر دين نبود، آنان را اجابت نمىكردم.
۵ . گشودن راه ديانت و هدايت
مهمترين هدفى كه اميرمؤمنان على(ع) در زندگى دنبال مىكرد، گشودن راه ديانت و هدايت، و زمينهسازى براى تربيت و تعالى فرد و جامعه بود، چنان كه به مردمِ خود فرمود:
«لَيْسَ أَمْرِي وَ أَمْرُكُمْ وَاحِدًا: إِنِّي أُرِيدُكُمْ لِلّهِ، وَ أَنْتُمْ تُرِيدُونَنِي لاَِنْفُسِكُمْ.» نهج البلاغه، کلام ۱۳۶
كار من و شما يكى نيست: من شما را براى خدا [ و تعالى ] مىخواهم، و شما مرا براى خودتان [ و دنيا ] مىخواهيد.
گشودن راه ديانت و هدايت به وسيله حكومت، انگيزهاى اساسى براى امام على(ع) در پذيرش بيعت بود، چنانكه خود در اينباره فرمود:
«اللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّي لَمْ أُرِدِ الاِْمْرَةَ، وَ لاَ عُلُوَّ الْمُلْکِ وَ الرِّيَاسَةِ؛ وَ إِنَّمَا أَرَدْتُ الْقِيَامَ بِحُدُودِکَ، وَ الاَْدَاءَ لِشَرْعِکَ، وَ وَضْعَ الاُْمُورِ فِي مَوَاضِعَهَا، وَ تَوْفِيرَ الْحُقُوقِ عَلَى أَهْلِهَا، وَ الْمُضِيَّ عَلَى مِنْهَاجِ نَبِيِّکَ، وَ إِرْشَادَ الضَّالِّ إِلَى أَنْوَارِ هِدَايَتِکَ.» شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج ۲۰، ص ۲۹۹
بارخدايا! تو خوب مىدانى كه من در پى زمامدارى و حكومت، و برترىجويى و رياست، نبودم، بلكه تنها در پى برپايىِ حدودت و اجراى شريعتت، و نهادن امور بر جاى خودش، و رساندن كامل حقوق صاحبان حق بدانان، و حركت بر راه و رسم پيامبرت، و هدايت گمراهان به نور هدايتت بودم.
همچنين درضمن سخنى با مردم، انگيزه خود را در پذيرش حكومت چنين بيان كرد:
«اللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ، وَ لاَ الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَلكِنْ لِنَرُدَّ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينَکَ، وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاَحَ فِي بِلاَدِکَ، فَيَأْمَنَ الْمُظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ، وَ تُقَامَ الْمَعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِکَ.» نهج البلاغه، کلام ۱۳۱
بار خدايا! تو خوب مىدانى كه آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود، و نه از دنياى ناچيز خواستنِ زيادت. بلكه مىخواستيم نشانههاى دين تو را به جايى كه بود بنشانيم، و اصلاح را در شهرهايت آشكار گردانيم، تا بندگان ستمديدهات را ايمنى فراهم آيد، و قانون و حدود فروگذاشتهات اجرا گردد.
نظر شما