twitter share facebook share ۱۳۹۶ مرداد ۲۴ 2867

بزرگ‌ترین گروه‌های قومی در افغانستان، پشتون‌ها، هزاره‌ها، تاجیک‌ها و ازبک‌ها هستند که هر کدامشان پایگاهی در کشورهای همسایه دارند، پشتون‌های سنی مذهب رفت و آمد بیشتری به پاکستان دارند، درحالی که هزاره‌های شیعه زمانی که ناچار به ترک کشور شوند، بیشتر ایران را برای سکونت انتخاب می‌کنند گرچه در ایران نیز مورد ظلم و تبعیض های بسیار قرار می گیرند.

درباره ریشه هزاره ها که 10 تا 20 درصد از جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند، اختلاف نظر وجود دارد. نظریه ای که به طور گسترده پذیرفته شده، این است که هزاره ها ترکیبی از نژاد ایرانیان و مغول ها هستند، کسانی که در اصل در منطقه هزاره جات در مرکز افغانستان ساکن بوده اند. امروزه آنها در تمام بخش های افغانستان زندگی می کنند.

این واقعیتی تلخ است که اقلیت های قومی افغانستان به طور فزاینده دچار رنج و مشقت می شوند و در این میان هزاره ها بیش از دیگران مورد تبعیض، قتل عام و نسل کشی قرار می گیرند. به حاشیه رانده شدن از صحنه سیاست و گرفتاری در کشتارها و بمبگذاری های انتحاری بیرحمانه ای که دولت غالبا پشتون این کشور با نادیده گرفتن، بی تفاوتی و بی کفایتی، فضا را برای وقوع آن فراهم می کند.

جدیدترین این هتک حرمت ها هفته گذشته در میرزا اولنگ، شهری دور افتاده در شمال افغانستان، اتفاق افتاد که جمعیت غالب آن مردمان هزاره هستند. در این یورش که از سوی افراد مسلح با پرچم های طالبان و جبهه خراسان داعش صورت گرفت دست کم 50 نفر از اهالی شهر قتل عام شدند و بسیاری نیز دچار جراحت گردیدند. گزارشات اولیه حکایت از آن داشت که 150 خانواده که اغلب زن و کودک بودند ربوده شده و بسیاری از قربانیان گردن زده شدند.

اقوام هزاره افغانستان برای مدت زمان طولانی است که مورد تبعیض، قتل عام و نسل کشی قرار گرفته اند. تاریخ مردمان هزاره چندین جنگ و آوارگی را به خود دیده است. در اواسط قرن نوزدهم پس از یک شورش، نیروهای امیر عبدالرحمان پشتون بخش عمده ای از جمعیت هزاره ها را به خاک و خون کشید یا آواره کرد. در این دوره بسیاری از هزاره ها از مناطق خود گریختند و در کویته (در پاکستان کنونی) و حوالی مشهد ساکن شدند. فقر موجب شد که هزاره ها در سراسر قرن بیستم به مهاجرت بپردازند. بسیاری از آنها به شهرهای بزرگ به ویژه کابل، مزارشریف و هرات رفتند و گروهی دیگر برای یافتن کار به پاکستان یا ایران سفر کردند. این روند به ویژه پس از کودتای کمونیست در آپریل 1978 و مداخله شوروی در 1979 شدت یافت.

کشتار چندین هزار هزاره و شیعه های منطقه افشار توسط تنظیم «اتحاد اسلامی» به رهبری رسول سیاف با حمایت «دولت اسلامی» برهان الدین ربانی در زمستان 1993 میلادی جنایت دیگری بود که علیه این اقلیت انجام شد.

در دوره طالبان نیز هزاره ها تبعیض قومی شدید و خشونت باری را تجربه کردند، از جمله اعدام های دسته جمعی. زمانی که طالبان در سال 1998 شهر مزار شریف را اشغال کرد، جستجوهای خانه به خانه را برای پیدا کردن هزاره ها به راه انداختند. گفته می شود در این دوره هزاران مرد و پسر جوان هزاره کشته شدند. کشتار های سازمان یافته هزاره های بامیان که اندکی پیش از تخریب مجسمه های بودا در نهم مارچ 2001 با صدور فتوای ملا عمر رهبرطالبان، انجام شد و سربریدن و کشتار مسافران هزاره توسط طالبان در مسیر راهها که از سال 2014 آغاز شده و ادامه دارد از دیگر جنایاتی است که با بی تفاوتی دولت و سکوت مجامع بین المللی همراه داشته است.

با اعلام موجودیت داعش در افغانستان، هزاره ها اولین کسانی بودند که در معرض تهدید و حملات وحشیانه این گروه تروریستی قرار گرفتند. از آنجا که عده ای از هزاره ها در سوریه در دفاع از بشار اسد می جنگیدند، داعش همین امر را دستاویزی برای تهدیدات خود قرار داد و در پیامی اعلام کرد: «تا زمانی که از آمدن به سوریه دست بردارند و برده ایران بودن را متوقف کنند به حملات خود علیه آنان ادامه می دهیم.»

داعش این تهدید خود را نیز عملی کرد و در یکی از خونین ترین حملاتی که تاکنون علیه هزاره ها روی داده است، در سال 2016 با 3 مهاجم انتحاری تظاهرات مسالمت آمیز هزاره هایی را که تحت عنوان جنبش روشنایی علیه رفتارهای تبعیض آمیز حکومت گرد آمده بودند، به خاک و خون کشید و بیش از 80 نفر را به شهادت رساند.

اکنون حملات اخیر موجب شده است که مردم امید خود را به حکومت اشرف غنی از دست بدهند و او را متهم به «پشتون سازی» قدرت و سستی در تأمین امنیت و سایر حقوق اقلیت ها کنند اتهاماتی که چندان هم ناروا نیست.چنانکه در حمله به میرزا اولنگ کوتاهی حکومت در فرستادن نیروهای کمکی به منطقه با گذشت 3 روز از حمله، صدای اعتراض مقام های محلی را نیز درآورد.

وضعیت استثایی هزاره ها را، که از بطن روابط اجتماعی و تاریخی افغانستان سر برآورده، چنین می توان خلاصه کرد: هزاره ها از همان بدو تأسیس افغانستان به مثابه یک پدیده نا هنجار، از سوی قدرت های حاکم مورد هدف قرار گرفتند. تا امروز قتل عام هزاره ها در دوره حاکمیت عبدالرحمان از سوی تاریخ نگاری رسمی در افغانستان، انکار می گردد و ازاین منظر به جایگاه ومنزلت هزاره ها در اهرم نژادی/قومی در افغانستان پرداخته نمی شود. امروز همه آن روابط اجتماعی که زمینه های هزاره ستیزی، تعصب و نژادباوری را آماده ساخت، به حیات خویش ادامه می دهد.

بنابراین قطع نظر از تغییر ماسک ها و تبدیل رژیم ها در افغانستان، از شاهی گرفته تا جمهوری و از جمهوری گرفته تا به سوسیالیسم خلق و پرچم، «دولت اسلامی» و بعد امارت اسلامی طالبان و حال نیز داعش، هزاره ها همچنان ضربه پذیرند و در مقایسه با گروه های اجتماعی دیگر درافغانستان در وضعیت استثنایی بسر می برند.

نظر شما