رفتن ترامپ، خوابی که شاید تعبیر نشود

به مناسبت یک سالگی ریاست جمهوری دونالد ترامپ
twitter share facebook share ۱۳۹۶ بهمن ۰۲ 870
به مناسبت یک سالگی ریاست جمهوری دونالد ترامپ

بخش بزرگی از این نیروها تا مدت‌ها پیروزی ترامپ را به نظام معیوب و فدرالی انتخابات آمریکا ربط می‌دادند که در چارچوب آن گرچه کلینتون در کل کشور رای بیشتری آورد ولی پیروزی نهایتا نصیب ترامپ شد.

ترامپ یک سال پیش در چنین روزهایی (۲۰ ژانویه) کلید کاخ سفید را از اوباما گرفت و رسما رئیس جمهور آمریکا شد. بسیاری دل بسته بودند که ماجرای ارتباط تیم انتخاباتی او با روسیه نهایتا زیر پایش را خالی کند و او دیر یا زود مجبور به ترک کاخ سفید شود. گروهی هم به این امید بسته بودند که ترامپ به لحاظ روانی دچار اختلال تشخیص داده شود و رد صلاحیت او برای زمامداری آمریکا تحقق یابد. و گروهی هم کلا با استناد به نوسانات و رویکردها و توئیت‌های ترامپ و هرج و مرجی که در تیم اطراف او برقرار بوده چشم‌اندازی برای ادامه کار او نمی‌دیدند و بیش از ۴ سال برای او پیش‌بینی نمی‌کردند.

اما به تدریج این درک و دریافت هم بیش از پیش قوت می‌گیرد که ترامپ یک فرد نیست، بلکه نماینده ذهنیت و دغدغه‌ها و آمال بخش‌هایی از جامعه آمریکا و شکافی است که در این جامعه شکل گرفته است؛ شکاف میان سفید و سیاه، میان غنی و فقر، میان سواحل و بخش‌های داخلی، میان سودبردن و همراهی و استقبال از روندهای جهانی شدن و نگرانی از این روندها، میان باور به ضرورت حضور مهاجران و ترس از این حضور، میان الیت سیاسی و بخش‌هایی از جامعه، میان ...

ترامپ با شعار اول آمریکا یا درافتادن با چین و اقتصادهای رقیب دیگر و برای تجارتی متوازن‌تر با آنها، یا ساختن دیوار در مرز مکزیک برای ممانعت از ورود مهاجران یا زاویه‌گرفتن با کل جهان اسلام (که بعدا تغییر کرد و تنها قسمتی از آن را شامل شد) سعی در جلب آرایی از بخش‌های ناراضی و عمدتا خاموش جامعه آمریکا کرد، بخش‌هایی از این رای‌دهندگان عملا حاشیه‌رانده‌شدگان و بیم‌مندان از آینده خویش بودند که گروه‌های آسیب‌پذیر دیگری مانند مهاجران را عامل مشکلات خود می‌دانند و می‌دانستند.

او دل بخش بزرگی از مسیحیان تبشیری و به خصوص لابی محافظه‌کار یهودی را نیز با شعارها و رویکردهای ضدعلمی خود و با رویکردش در قبال اسرائیل و اورشلیم یا درافتادن با برجام یا قول محدودسازی ورود مهاجرانی از فرهنگ‌ها و دین‌های متفاوت، به دست آورده است.

کارگران سفید‌پوستی که در صنایع سنتی مانند فولاد و ذغال سنگ و در روند جهانی‌شدن کار خویش را از دست داده بودند یا آن را در معرض خطر می‌دیدند نیز در حرف‌ها و شعارهای ترامپ نوعی همراهی و هم‌حسی با خود یافتند. و ترامپ هم به جای ارائه طرحی برای تصحیح جهانی‌شدن بی در و پیکری که خود آمریکا و منافع ارباب اقتصاد آن سلسله‌جنباش بود انگشت را متوجه الیت سیاسی در واشینگتن و کشورهایی مانند چین کرد که «به ضرر مردم آمریکا بار خود را بسته‌اند».

و طرفه این که از هر ده نفری که به ترامپ رای داده‌اند تنها یک نفر گفته که برای اجرای برنامه‌های جمهوریخواهان این رای را داده. با این همه ۸۰ درصد جمهوریخواهان از عمکرد «رئیس جمهورشان» راضی‌اند. رهبری حزب هم هر از گاهی غری می‌زند، ولی از ترس بدنه حزب و احتمال انتخاباتی مجدد که به سود حزب رقیب تمام شود دوباره ساکت می‌شوند.

لابی‌ها و رای‌دهندگانی که کم و بیش راضی‌اند

 و ترامپ هم با رویکردها و شعارهای خود همچنان این ذهنیت را به رای‌دهندگان خود القا می‌کند که پیگیر منافع آنهاست: اقتصاد در رونق است و بیکاری به کمترین رقم خود در بیست سال گذشته رسیده است، فرمان محدودسازی اعطای ویزا به اهالی شماری از کشورهای مسلمان اجرایی شده، راست‌گرایان اسرائیل به آرزوهای خود می‌رسند و ... آنجا هم که ترامپ و تیم او با مشکل روبرو می‌شوند (پرونده روسیه یا مقابله با برنامه بیمه درمانی اوباما و ...) انگشت اتهام یا متوجه رسانه‌هاست یا کنگره یا ... این که ترامپ اراجیف زیاد می‌گوید و توئیت می‌کند یا در باره زنان افکاری عقب‌مانده و سکسیستی دارد یا در جاهایی شکمی حرف‌ می‌زند و عمل می‌کند را هم هوادارانش اغلب قبول دارند، ولی آنها را قابل اغماض می‌دانند.

صاحبان ثروت نیز از ترامپ به دلیل کاهش کم‌سابقه مالیات‌ها، برداشتن بسیاری از محدودیت‌های محیط‌زیستی در زمینه استخراج نفت و گاز و سایر مواد و شل شدن مقررات مربوط به حفظ محیط زیست راضی‌اند.

شعارها و رویکردهای ترامپ در آمریکا بسیاری از خط قرمزها را شناور کرده و تابوها را هم از بین برده است. حالا در ایالات متحده ترامپ‌های جدیدی در حال برآمدن هستند و بیش از پیش صحنه سیاسی آمریکا شاهد حضور این گونه «سیاستمداران» راست‌گرای متمایل به نژادپرستی و زن‌ستیزی و ... است. یک سال دیگر که انتخابات کنگره است شاید ترامپیسم در آمریکا قوی‌تر شود، میانه‌روها در درون حزب جمهوریخواه ضعیف‌تر شده باشند و ترامپیسم در کنگره هم بیش از پیش جا خوش کند.

و بازنده همه این روندها و تحولات یکی جمهوری اسلامی است که تصور می‌کرد ترامپ روی کار بیاید بهتر از کلینتون است و می‌توان با او کنار آمد و انعطاف اوباما، شاید شدیدتر، در سیمای دیگری ادامه خواهد یافت. حالا ولی حتی ورود شهروندان ایرانی‌ به آمریکا با مشکل مواجه شده، حکومت‌های ریاض و تل‌آویو از همراهی و همگامی کاخ سفید در مقابله با ایران کبکشان خروس می‌خواند و این که نه تنها برجام که کل سیاست‌های حکومت ایران نیز در معرض تهدید دولت ترامپ است. همه این موارد کمتر با تحلیل و ارزیابی‌های ساده‌لوحانه بخشی از مقام‌های پرنفوذ تهران تطبیق دارد و طبیعی است که در آنها شوک و بهت و سرگیجه ایجاد کند و باز هم نخواهند اذعان کنند که گره‌گشای اصلی مشکلاتشان در کجاست.

و دموکرات‌ها؟ آنها هم به نظر نمی‌رسد که از شکستی که خورده‌اند و از زیانی که ترامپ و ترامپیسم متوجه آمریکا و جهان می‌کند چندان درس نگرفته باشند. هنوز رهبران ارشد آنها را پیرزنان و پیرمردانی مانند نانسی پلوسی یا دیانا فاین‌استاین تشکیل می‌دهند که قصد جابازکردن برای نسل‌های جوان‌تر را ندارند. رهبری حزب هم هنوز به جایی نرسیده که از خود بپرسد که از دورزدن برنی سندرز چه سودی عاید حزب و آمریکا شد. و کلینتون هم تقصیر شکست خود را به گردن همه می‌اندازد به جز خودش.

آنها و مخالفان ترامپ شاید به این دل خوش کنند که در حال حاضر وضعیت ترامپ در نظرسنجی‌ها زیاد جالب نیست. منتهی نظام کژ و معوج انتخاباتی آمریکا که پول و لابی هم در آن نقشی فائق دارد و در انتخاب ترامپ هم شگفتی آفرید، برد و تاثیر رسانه‌هایی مانند فاکس‌نیوز و رسانه‌های مشابه یا وضعیت خوب پایگاه ترامپ در ایالات غربی و مرکزی که از جهانی‌‌شدن ضربه خورده‌اند یا گرایش‌های نژادپرستانه‌اش راهنمای تصمیمشان است، یا شکافی که اصولا در جامعه آمریکا با شعارها و رویکردهای ترامپ شدت بیشتری یافته و ... عواملی هستند که اگر دموکرات‌ها و جامعه مدنی خارج از حزب دموکرات نجنبند و درس لازم را از روندهای دو دهه اخیر نگیرند شاید که سال ۲۰۲۰ هم از صندوق، ترامپ یا شبه‌ترامپی بیرون بیاید و در تهران هم این خواب که بالاخره بعد از سه سال دور ترامپ تمام می‌شود تعبیر نشود، هر چند که حتی با اوباما هم مشکل تهران حل نشد ...

 

نظر شما