twitter share facebook share ۱۳۹۵ فروردین ۱۶ 1875

جنگ خلیج فارس در دهه­­ نود، سرآغاز تحولات بسیاری در خاورمیانه بود. جنگ و حوادثی که در پی آن منطقه را فراگرفت، تاثیرات عمیق عینی و ذهنی بر جای گذاشت. در بعد عینی این نزاع، موازنه‌ی قدرت در خاورمیانه را تغییر داد و به حضور قدرت‌های بزرگ در منطقه مشروعیت بخشید. در بعد ذهنی نیز این حوادث، تحولات فراوان نظری را برای گروه های اسلام سیاسی به همراه داشت.

عربستان سعودی مهد سلفیت سنتی محسوب می‎شود. لذا به علت ثقل منطقه ای خود در جهان اسلام و نیز حضور نیروهای خارجی برای دفاع از کشور در مقابل هجوم نظامی عراق، در مرکز این تحولات قرار گرفت. زمانی که دولت عربستان، برای دفاع در مقابل صدام از نیروهای بیگانه کمک خواست، بن باز (مفتی مشهور وهابی عربستان) این کار را جایز دانست، در حالی که حضور نیروهای خارجی از سوی برخی دیگر(مانند جریان های سلفیه جهادی و سلفیه سروری)، به عنوان سیطره‎ی کفار بر مسلمین تلقی می شد. این تنازع نظری در فضای بسته عربستان و نیز انفجارهای تروریستی در کشور، موجی از مطالبات اصلاح طلبانه را در پی داشت. تجلی این حرکت، نامه ای است که از سوی بسیاری از علمای عربستان در سال 1993به ملک فهد نوشته می‎شود و عنوان مذکره النصیحه را به خود اختصاص می‎دهد. در حالی که جریانی به نام الصحوه الاسلامیه یا بیداری اسلامی در کشور فعال است و نیز مطالبات زیادی برای باز کردن فضای سیاسی و اجتماعی وجود دارد، جریانی در مدینه متولد می شود. جریان جدید، انتقادهای تندی را به تمام گروه های اصلاح طلب متوجه می‎سازد و به عنوان یک طرفدار رادیکال خاندان حاکم در عربستان ظاهر می‎شود. این جریان سلفی که از مدینه آغاز گردید، خیلی زود در سراسر عربستان نفوذ پیدا کرد و به جریان جامی معروف گردید.

بنیانگذاران جریان

سلفیه جامی مانند برخی جریان‎های سلفی بر اساس نام موسس و نظریه پرداز اصلی جنبش، نامگذاری گردیده است. جریان منسوب به شیخ امان الجامی (1930م ) از اساتید بارز دانشگاه اسلامی مدینه بود. این نامگذاری از سوی مخالفان جریان صورت گرفته است زیرا اطلاق عنوان جامی، به ریشه‎های غیر سعودی شیخ اشاره دارد. وی در زمانی که بیست ساله بود از حبشه به سعودی مهاجرت نمود و به تحصیل در دانشگاه مدینه پرداخت[1]. او در دانشگاه مدینه که مرکز علمی وهابیت سنتی محسوب می‎شود به عنوان استاد علوم حدیث، شهرت داشت و در سال 1995م در حالی بدرود حیات گفت که ریاست این دانشگاه را عهده دار بود.

یکی دیگر از نظریه پردازان مهم این جریان، شیخ ربیع بن هادی المدخلی (1935م) است که دهه هفتاد، در دانشگاه مدینه از اساتید علوم اسلامی بود. برخی پژوهشگران، این جریان را به عنوان سلفیه مدخلی نیز معرفی می کنند، اما منتقدانی مانند سروری‎ها برای کنایه و تحقیر طرف مقابل، به رخ کشیدن ریشه‎های غیر عربی و نیز اشعار به دخیل و بیگانه بودن این اندیشه، نام جامی را توسعه دادند. اکنون بین صاحب نظران عنوان سلفیه جامی بیشتر رواج دارد. در حالی که پیروان این جریان مایل هستند، با نام های علماء مدینه و یا  اهل الحدیث شناخته شوند.

شکل‎گیری و توسعه

شیخ امان الجامی و بن هادی المدخلی هر دو از شاگردان البانی محسوب می شوند. این دو از منتقدان سرسخت اخوان المسلمین و سید قطب می باشند. در واقع، جریان جامی در عرصه‎های مختلف نظری به نبرد پرداخت. آنان اخوان المسلمین درون عربستان را هدف گرفته بودند و جریان سلفیه سروری که دارای دو گرایش اخوانی و سلفی بود را دشمن و بدعت گذار می‎پنداشتند. آنان همچنین با طیف وسیعی از عالمان وهابی که به جریان الصحوه یا همان بیداری اسلامی منتسب بودند نیز مخالفت می‎کردند.

جریان جامی با پشتوانه کلام سیاسی اهل سنت که هرگونه خروج و شورش علیه حاکم را نامشروع می‎داند، به دفاع تمام عیار از خاندان سلطنت پرداخت. طبیعی است که این تفکر به سرعت، پشتیبانی مالی و رسانه ای حاکمیت را در اختیار گیرد. بن نایف که پست‎های کلیدی مانند وزارت کشور و ریاست گارد سلطنتی و دیگر ارگان‎های امنیتی را در کارنامه دارد، امکانات حاکمیت را برای گسترش این جریان به خدمت گرفت. بسیاری از علمایی که احساس می‎کردند در ساختار اجتماعی و دینی عربستان، در حاشیه هستند و دیده نمی‎شوند از این فرصت سود جستند و به سرعت از هرم قدرت صعود کردند. جذابیت امکانات، به حدی بود که افراد منسوب به جریان الصحوه و یا امضا کنندگان نامه مشهور(مذکره النصیحه) نیز از دیگر جریان‎ها جدا شدند و خود را به این مسابقه شیرین رساندند. کسانی مانند عبدالعزیز العسکر و سلیمان اباالخیل کاملا گمنام بودند و پیوستن به این جریان و غلو در جانبداری از خاندان سلطنتی و مخالفت با جریان‎های رقیب، آنان را به مناصب عالی همچون ریاست بخش تبلیغ دانشگاه مدینه ( العسکر) و معاونت دانشگاه مدینه (اباالخیل) رسانید. افرادی نیز مانند عبدالمحسن العبیکان و عصام السنانی از امضا کنندگان و نامداران جریان الصحوه نیز بعد از همراهی با جریان جامی به تریبون‎های اصلی نماز جمعه در مدینه و مکه دست یافتند[2]. حاکمیت همچنین، بسیاری از علمایی را که در جریان منتقد حضور داشتند، از دانشگاه‎های دینی و مدیریت‎های عالی کشور مانند اوقاف و امور تبلیغی عزل نمود و با افرادی از جریان جامی جایگزین نمود[3].

اولویت‎ها و مبانی

جریان جامی بر پنج مفهوم کلی تاکید دارد که عبارتند از: 1.مفهوم پیروی از کتاب و سنت 2. مفهوم سلف صالح 3. مفهوم پیروی از ولی امر 4. مفهوم بدعت و گمراهی. 5. مفهوم مخالفت با تحزب. همچنین منظومه معنایی جامی دارای دو ویژگی اساسی است. نخست: اعتراض بسیار تند نسبت به جریان سروری و دوم: اظهار سرسپردگی شدید و ولاء تام به خاندان سلطنتی سعودی. آنان برای درهم کوبیدن سروری ها، بین کلمات و مبانی سید قطب و بن‎سرور مشابه سازی می کنند تا وجه سلفی بودن سروری‎ها نادیده گرفته شود. سپس با بیان اینکه سید قطب به اصل وحدت وجود باورمند بوده و نیز به اولیا و بزرگان درگذشته، متوسل می‎شده، قطب و سرور را منحرف معرفی می‎کردند. یکی دیگر از وجوه بارز اختلاف بین جامی‎ها و جریان سروری و بیداری اسلامی مساله اهتمام این دو، به امر سیاسی است. سروری‎ها و اخوان‎المسلمین برای ورود به عرصه سیاسی، تحزب و تشکیلات مدرن را پذیرفته بودند و در برخی کشورها از ظرفیت پارلمانتارسیم، برای رسیدن به اهداف خود بهره‎مند گردیده بودند. از دیدگاه جامی‌ها، «وحدت اسلامی» جوهر دین است که آنها اصل تحزب را نافی و معارض آن می شمرند. در واقع، تحزب اخوانی را عامل زیرپا گذاردن جوهر اسلام می‎دانند[4].

از نظر سلفیه جامی، اطاعت مطلق و سرسپردگی کامل نسبت به ولی امر که همان حاکم و پادشاه است، امری واجب (شرعی) و غیر قابل مذاکره و نقد است. به علت تاکید زیاد این جریان بر مساله ولاء بن سرور آنان را حزب الولاء یا حزب سرسپردگی خطاب می‎کرد[5]. جامی‎ها نسب به هیئت کبار علما المسلمین، احترام ویژه‎ای قایل بودند و هیچ گونه نقدی را در خصوص آنان بر نمی‎تابیدند. هیئت کبار العلما، دارای اعتبار رسمی و حکومتی می‎باشد و مشروعیت خود را وام دار حکومت است. بنابر این طبیعی بود که این نهاد رسمی دینی نیز هم چون نهاد سلطنت و حاکمیت، برای جامی ها با اهمیت و محترم باشد.

شیخ ربیع المدخلی به عنوان دیگر نظریه پرداز جریان، آثار بسیاری را در علم جرح و تعدیل و دیگر علوم حدیثی تالیف کرده است. او دانش جرح و تعدیل که متعلق به رجال حدیث می‎باشد را توسعه داده و معتقد است هر کس در خصوص اسلام و مفاهیم دینی سخنی گفته، باید با موازین جرح و تعدیل، سخنان او را نقد و بررسی کرد[6]. او در آثار خود بر ابوالاعلی‎ مودودی نظریه پرداز اسلام گرای پاکستانی می‎تازد که چگونه امر سیاسی و تاسیس حکومت اسلامی را در اولویت‎های فکری و عملی خود قرار داده است در حالی که سراسر شبه قاره مملو از جهل، بدعت‎ها و مراسم شرک آلود است؟ بیان شیخ به روشنی، اولویت ذهنی پیشگامان جریان جامی را روشن می‎سازد. شیخ ادامه می‎دهد، شایسته آن بود که مودودی ابتدا، به تصحیح عقیده و سلوک مسلمانان شبه قاره همت می‎گماشت تا اینکه سودای حکومت داشته باشد. وی همچنین در آثار بسیاری، اقدام به نقد سید قطب و مبانی نظری اش نموده است. او کتاب هایی با عناوین أضواء إسلامية على عقيدة سيد قطب وفكره[7]، مطاعن سيد قطب في أصحاب رسول الله [8]  و العواصم مما في كتب سيد قطب من القواصم[9]، تالیف کرد و طی آن مبانی سید قطب و افکاری که اخوان المسلمین عین اسلام می دانند را نقد و رد نمود. این حجم از مخالفت با سید قطب، بعد از شکل گیری اخوان در جهان اسلام کاملا بی‎سابقه بود.

شکاف های درونی

جریان جامی با پشتوانه حمایت‎های مالی و رسانه‎ای حکومت عربستان، خیلی زود توانست خود را به عنوان یک آلترناتیو قوی و تاثیرگذار در مقابل جریان‎های سروری و جهادی مطرح کند. در سال های 95-1994 این جریان دوران طلایی خود را پشت سر گذاشت و سپس با بحران‎های مهمی روبه‎رو شد. یکی از تاثیرگذارترین چالش‎هایی که موجب تضعیف این جریان گردید، مساله نزاع‎های نظری درون گروهی بود. ماهیت این نزاع، معمولا به تناقض‎هایی بازمی‎گشت که درون گفتمان سلفی نهفته بود و نظریه پردازان توان حل معقول آن را نداشتند.

یکی از این چالش‎ها، به ظهور جریانی به نام حدادی منتهی گردید. محمود الحدادی مصری، خواهان یک اجتهاد همه جانبه و تطبیق الگوی جرح و تعدیل بر تمام کتاب‎های تاریخی، فقهی و تفسیری اهل سنت بود. او پیشگام کنار گذاردن کتاب‎های شرح صحیح مسلم، نوشته امام نووی و نیز فتح الباری نوشته عسقلانی به بهانه اشعری مسلک بودن مولفان این کتب بود.  در حالی که این کتاب‎ها حاوی مطالب عقیدتی نبودند و تا آن زمان علمای وهابی به چنین مساله‎ای هیچ اشاره‎ای نکرده بودند. او، ربیع المدخلی نظریه پرداز جریان را خطاب قرار داد و صریحا اعلام کرد، اگر مدخلی خالصانه، دردمند دیانت و اسلام است، چرا فقط سید قطب را نقد می‎کند و کسانی مانند نووی، رشید رضا، عسقلانی و دیگر بزرگان سلفیه که سید قطب مطالب خود را از آنها گرفته است را نقد نمی کند و به آنان نمی پردازد[10]؟ این جدال جدید، سبب گردید فصل جدیدی از منازعات نظری آغاز گردد و منازعه‎ای که بین جامی‎ها و دیگر جریان‎ها مانند سروری‎ها، جهادی‎ها و به شکل کلی جریان الصحوه بود، در درجه دوم اهمیت قرار گیرد و تبدیل به نزاع جامی- جامی گردد.

مساله دومی که سبب شکل‎گیری شکافی دیگر در جریان جامی شد، اختلاف بین جریان موسوم به اهل حدیث به نمایدگی البانی با جریان غالب وهابی بود. قبلا البانی در نوشته‎ها و سخنرانی‎هایش تمایلات حنبلی علمای وهابی را نقد کرده بود، اما اهل حدیثی که با موسسه رسمی دینی، روابط حسنه‎ای داشتند و مایل نبودند که با حاکمیت دینی و سیاسی وارد نزاع شوند، این بخش از سخنان و باورهای خود را مخفی می‎کردند و یا به صراحت از آن سخن نمی‎گفتند. اما جریان جامی‎های جدید، برای تحت فشار قرار دادن بخش دیگری از جریان جامی که مدخلی آنها را رهبری می‎کرد به واکاوی تمام نوار‎های سخنرانی و کتاب‎های البانی اقدام نمودند. این جریان را یک مهندس به نام عبد الطیف باشمیل که موسسه صوتی تصویری را در مدینه اداره می‎کرد و نیز موسی درویش از مدرسان دانشگاه مدینه نمایندگی می کردند. این نزاع نیز توانست گفت وگو و مناظره را از سطح جامی- الصحوه به سطح جامی – جامی تنزل دهد.

وضعیت کنونی

جریان جامی نیز مانند دیگر جریان‎های سلفی، در بستر زمان دچار شکاف‎هایی گردید. این شکاف‎ها بیشتر به ماهیت آموزه‎های سلفی باز می‎گردد، زیرا بسیاری از آموزه‎های سلفی در بطن خود دارای دوگانگی‎هایی هستند که توسط اهل نظر رصد می‎شود. سنت فکری اهل سنت در طول تاریخ، نتوانسته بسیاری از دوگانگی‎ها را روش‎مند حل و فصل نماید. به عنوان نمونه، مساله‎ی التزام به روش ظاهرگرایی و حجت دانستن آن و عدم التزام به تشبیه ذات ربوبی. وقتی ظواهر حجت باشند، آنگاه فهم آیاتی که سخن از جوارح ظاهری خداوند می‎کند، در مخالفت با تشبیه که در کلام اهل سنت اصلی پذیرفته شده است، تبدیل به یک چالش می‎شود. این جریان در منظومه فکری اهل سنت و نیز در میان سلفیه یک حرکت جدید و یا بنیان خارق العاده‎ای نیست که در حوزه نظری دست به ابتکارات و یا اجتهادات تازه‎ای زده باشد. جریان جامی از نظر کلامی با مرجئه نزدیک به نظر می رسد و همچنین به لحاظ رویکرد سیاسی، همان جریان غالب اهل سنت است که حاکم را با تمام خصوصیاتش می پذیرد و هر گونه اعتراض و یا خروج علیه او را روا نمی‎دارد.

سلفیه جامی همان سلفیه وهابی است، با این تفاوت که خاستگاه پیدایش این دو جریان متفاوت است. وهابیت در بستر جنبش محمد ابن عبد الوهاب و بعد از آن در دامن حرکت تندرو اخوان ( در نجد ) متولد گردید و به تعالیم ابن تیمیه و عبد‎الوهاب دلگرم بود، در حالی که سلفیه جامی در واکنش به شکل‎گیری جریان الصحوه و سروری‎ها و نیز جریان جهادی شکل گرفت. در واقع این جریان خود را در تعارض با جریان اصلاح طلب درون سلفی تعریف می‎کند در حالی که جریان سلفی وهابی یک جریان موسس و مستقل است که بیشتر بر اصول درون سنی و سلفی استوار است. این جریان آخرین امید‎ها، برای شکل‎گیری یک جریان اصلاح‎طلب در عربستان را ناامید کرد و پرونده اصلاحات بنیادین که متکی بر سنت مذهبی (خصوصا سلفی) باشد، کاملا بسته شد.

نویسنده: حجت الاسلام محمد جواد خلیلی

 


 

[1] .برای اطلاع بیشتر به سایت شخصی شیخ امان الجامی نگاه کنید.www.sahab.org

[2] .ستفان لاکروا زمن الصحوه الحرکات الاسلامیه فی السعودیه صفحه 286

[3] .لاکروا در کتاب خود افراد بسیاری و نیز پست های مهمی را ذکر می کند که توسط حاکمیت در اختیار جامی ها قرار گرفت افرادی مانند عبدالعزیز القاری، موسی القرنی و جبران الجبران که اصلاح طلب بودند با تراحیب الدوسری، سلیمان الرحیلی و عبدالسلام السحیمی در دانشگاه مدینه جایگزین شدند.

[4]. ادریس لکرینی الاتجاه الجامی فی السعودیه مرکز مسبار 2012

[5] .محمد بن سرور زین العابدین السلفیه بین حزب الولاه و الغلاه

[6] .ربیع المدخلی، منهج اهل السنه فی نقد الرجال و الکتب و الطوائف

[7] روشنگری های اسلامی بر اندیشه و عقیده سید قطب

[8] اشکالات سید قطب به اصحاب پیامبر

[9] هشدارها از آن چه(انحرافات) در کتاب های سید قطب وجود دارد

[10] .محمود الحداد الفصل العادل فی حقیقه الحد الفاصل

 

نظر شما