twitter share facebook share ۱۳۹۵ اسفند ۲۹ 1462

اوضاع و احوال نابسامان جهان، بیانگر فساد در مدیریت منابع و ثروت های عمومی است؛ امری که سبب شده بسیاری از ملت ها برای تأمین نیازهای اولیه خود دست به دامان کشورهای پیشرفته شوند و به آنان وابسته گردند. یکی از عوامل این بی عدالتی و فساد، شرکت های چند ملیتی است که بیشتر منابع و ثروت های جهان را در اختیار دارند و شگفت انکه استثمار خود را تحت عنوان زیبای تمدن، زینت داده اند.

تمدن بدان معناست که چیزی را جهانی و بین المللی کنیم تا همه بتوانند از آن بهره برند؛ این راهکاری است که مؤسسات و شرکت های تجاری و غیر تجاری آن را در پیش می گیرند و ابتدا در زمینه اقتصاد وارد عمل شده، پس از موفقیت در آن عرصه وارد دنیای سیاست، فرهنگ و اجتماع می شوند و اهداف خود را به همین روش دنبال می کنند.

تمدن به معنای جهانی شدن است و لازمه این جهانی شدن، از بین رفتن مرزها و موانع تجاری بین کشورهاست؛ امری که با برقراری ارتباطات گسترده و تصویب قوانین جدید تحقق می پذیرد. از انجا که کشورهای توسعه یافته بدنبال یافتن بازارهای جدید در سرتاسر جهانند، می کوشند رابطه خود را با کشورهای جهان سوم گسترش دهند؛ اما چیزی که بیشتر مایه نگرانی است نه تأثیر اقتصادی این رابطه که تغییر شگرفی است که این کشورها در هویت فکری، فرهنگی و علمی کشورهای جهان سوم ایجاد می کنند.

تمدن، با ایجاد دهکده جهانی این امکان را فراهم می کند که روابط بین دولت ها و ملت ها گسترش یافته و افکار و افراد به آسانی از یک نقطه به نقطه دیگر منتقل گردند. اگر این عنوان در اقتصاد به کار رود بدان معناست که آزادی اقتصاد و تجارت افزایش یافته و روابط بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان در جهان به راحتی انجام می پذیرد. اما گاهی تمدن، به معنای نادیده گرفتن قوانین داخلی هر کشور از جانب شرکت های چند ملیتی و بهره گیری و سوء استفاده این شرکت ها از مردم برای رسیدن به منافع خویش است. همچنین در دوره اخیر مفهوم تمدن، از جهانی شدن اقتصاد و سیاست فراتر رفته به عرصه فرهنگ کشیده شده است؛ بدان معنا که بین کشورها روابط فرهنگی و فکری برقرار شده و عادات و رسوم و افکار از جامعه ای به جامعه دیگر به آسانی منتقل می گردد.

هنگامی که نام تمدن، برای نخستین بار در جهان مطرح شد، بنیانگذاران آن مدعی بودند که هدف، خدمت رسانی به تمام ابنای بشر به طور مساوی است و می گفتند: «ما به دنبال متحد کردن و یکپارچه ساختن ملت های جهان و رفع اختلافاتیم، می خواهیم با ایجاد فرصت های شغلی، فقر را ریشه کن نماییم و فرهنگ انسانی جامع و کاملی (که تابع افکار لیبرال و بازار آزاد است) برقرار سازیم» غافل از آنکه آنان پشت ماسک تمدن چهره کریه و افکار پلید خود را مخفی کرده و بدنبال آنند تا با محو فرهنگ کشورهای جهان سوم فرهنگ خود را جایگزین آن کنند.

آیت الله سید محمد شیرازی از معدود افرادی بود که در همان مراحل آغازین ظهور این تفکر، نسبت به عواقب و خطرات آن هشدار داد و پیامدهای توسعه تمدن فرهنگی را مخرب تر از گسترش تمدن اقتصادی و سیاسی دانست. ایشان در کتاب «فقه جهانی شدن» می نویسد: «تمدن غرب، گرایش فرهنگی نیز دارد که از دو گرایش اقتصادی و سیاسی مخرب تر است. غرب بدنبال سیطره فرهنگ خود بر تمام تمدنهای جهان است و می کوشد تا این مهم را از طریق وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی های پیشرفته در سایه امپراطوری رسانه ای که در اختیار دارد به انجام رساند.»

این هشدار زمانی گفته شد، که شور و مستی ناشی از ظهور این مهمان ناخوانده همگان را در بر گرفته بود و حتی مسئولین فرهنگی کشورها از عواقب نفوذ تمدن غرب، غافل بودند. پس در زمانی که همه مسحور سیمای زیبای تمدن غرب شده بودند، آیت الله شیرازی کوشید تا آثار مخرب آن را برملا سازد و از عواقبش بر حذر دارد. گرچه این تلاش ناکام ماند اما گذشت زمان، با وقایع تلخ و تاریکی که دامنگیر کشورهای جهان سوم شد، صحت اندیشه و گفتار ایشان را به خوبی نشان داد. در حالیکه فقر و گرسنگی در بخش های بزرگی از جهان رو به افزایش نهاد، ثروت های کشور های جهان سوم، در بانک های اروپا و امریکا اندوخته گردید.

آیت الله شیرازی می گوید: «حقیقت تمدن غرب در ظاهر آن مشخص نیست، چرا که زیر ماسک های زیبا مخفی شده است. این تمدن در خود ایدئولوژی لیبرال را پنهان نموده است؛ لیبرالیسم جدیدی که بر پایه بازار آزاد و آزادی انتقال افراد، اموال، کالاها، اطلاعات و فرهنگ ها استوار است.»

یکی از اهداف تمدن غرب که بعد ها چهره خود را نمایان ساخت، جدایی افکندن بین ملت ها و فرهنگشان بود. فرهنگ های غنی و ریشه دار کشورهای در حال توسعه نابود گردید و فرهنگ غرب جایگزین آن شد.

آیت الله شیرازی در این باره می نویسد: «تمدن غرب بدنبال انهدام فرهنگ جوامع دیگر است و می کوشد تا افراد جامعه را پراکنده ساخته و ایدئولوژی خود را جایگزین افکار، ادیان و باورهای دیگر کند.» ایشان در کتاب خویش به ارائه راهکارهایی می پردازد که نشانگر فهم کامل و اگاهی وی از این پدیده نوظهور است. ایشان یکی از آثار رشد تمدن را انباشت ثروت در دست عده ای معدود و ایجاد تضاد طبقاتی می داند؛ چنانکه امروزه می بینیم ثروت 358 میلیاردر جهان معادل ثروتی است که نیمی از مردم جهان (طبق آمار آن زمان) در اختیار دارند و 20% از کشورهای جهان 85% بازار تولید را بدست گرفته، 84% تجارت جهانی را در کنترل دارند و مردمانشان نیز 85% ثروت جهان را دارا هستند.

این ارقام همگی بر اساس امار ثبت شده بدست امده و اثباتی است بر صحت افکار و اندیشه های آیت الله شیرازی. این در حالی است که مسئولین فرهنگی و سیاسی بسیاری کشورهای جهان سوم در مقابل این بی عدالتی، سلطه جویی و مال اندوزی عده ای معدود، همچنان در خواب زمستانی به سر می برند.

نویسنده:عبدالرزاق عبدالحسین

مترجم: محمد منوری

نظر شما