twitter share facebook share ۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۴ 2850

او افزود: مقصود از حاکمیت فقه الزاما ولایت فقیه نیست یکی از اشکال این حاکمیت، ولایت فقیه است ولی در اینجا موضوع صحبت اعم از هرگونه قدرتی است که فقه در جامعه پیدا بکند چه قدرت رسمی به شکل ولایت فقیه و چه قدرت غیررسمی.

استاد حوزه علمیه قم ابراز داشت: همینکه مردم تابع و تسلیم فتوای فقها در جامعه باشند این هم قدرتی برای فقه به حساب می آید. به هر حال این قدرت برای فقه چه تأثیری بر سرنوشت علم می گذارد؟ آیا با آمدن فقه، علم قدرت، گسترش و وسعت پیدا می کند؟ یعنی فقه با حمایت هایی که از علم دارد زمینه های جدید و نویی را برای گسترش و پرورش علم فراهم می کند؟ یا به عکس موانع و مزاحمت هایی را برای رشد علمی فراهم می کند؟ و یا اینکه هیچ کدام، فقه در زمینه علم لابشرط هست، نه اثر مثبت و نه اثر منفی دارد.

او با بیان اینکه در این مسیر، مشکلاتی وجود دارد، گفت: اگر این مشکلات حل نشود ما باید بپذیریم که دولت فقه مانع و مزاحم برای علم هست و اگر این مشکلات پاسخ و راه حل داشته باشد در واقع این موانع و مزاحمت ها از بین می رود و در جامعه فقهی یا در حکومت فقهی هم علم می تواند آزادانه رشد کند همان گونه که در جوامع دیگر رشد می کند.

سروش محلاتی اولین مانع و مشکل را پذیرش منزلت علم توسط فقه دانست و بیان داشت: فقهای ما نوعی از علم را عزیز و مقدس می دانند و آن علم دینی اعم از کلام و عقاید و فقه و اخلاق است اما باید دید علم به مفهوم امروزی را لازم می داند و نقشی برای سعادت انسان برای آن قائل است یا خیر؟

او ادامه داد: اگر فقه به عدم لزوم علم برای زندگی انسان حکم دهد، همین کافی برای ایجاد مزاحمت و مانع است چون اگر جامعه، جامعه دینی باشد و مردم در رفتارهای خودشان، نگاهشان به فتوای فقها باشد همین که فقها بگویند این کار لازم نیست و در سعادت شما نقشی ندارد همین کافی است برای اینکه در جوامع اسلامی، علم، ارزش و اعتبار خود را از دست بدهد و در رقابت با جوامعی که علم را برای نیکبختی بشر لازم می داند، عقب افتادگی پیدا بکند.

استاد حوزه و دانشگاه ابراز کرد: مشکل دومی که باید به آن پاسخ داد، این است که علم ذاتا همراه و هماهنگ با تسامح و تساهل است و بسیاری از مرزها را نادیده می گیرد. اگر فقه بخواهد اصرار بر برخی از مرزبندی ها داشته باشد قهرا با توسعه علم مزاحمت پیدا خواهد کرد.

او بیان داشت: علم به لحاظ اجتماعی ایجاد قدرت می کند و انسان هایی که عالم می شوند به این سهولت و راحتی در برابر حق، تصمیم و دستور و فرمان، تسلیم نمی شوند بلکه اهل فکر، نقد و نظر هستند.

سروش محلاتی با طرح این سئوال که آن جامعه ای که فقه می خواهد اداره بکند چه جامعه ای است؟ گفت: اگر آن جامعه بر مبنای اطاعت، تبعیت و تسلیم باشد در چنین جامعه ای قهراً امکان رشد علم نیست چون علم چون و چرا ایجاد می کند و آن روحیه ی تسلیم را از انسان می گیرد گرچه نمی توانیم بگوییم کسی که عالم است تخلفاتش در برابر قانون زیاد می شود اما در عین حال روحیه ی عوامانه دارد در حالیکه در بیرون جوامع و مراکز علمی این نوع مزاحمت ها وجود ندارد به علاوه دانشگاهیان غیر از مسأله ی تسلیم در برابر تصمیمات ناشی از قدرت نسبت به مسائل ایمانی هم دچار سوال ها و تردیدهایی می شوند و برای جامعه و دولت فقهی دشوار است که مردم ایمانشان سست بشود.

او به بیان مشکل دیگری پرداخت و افزود: مشکل دیگری که ایجاد می شود، راه حل هایی است که علم برای زندگی بشر ارائه می کند و گاهی اوقات این راه حل ها مستقیما با احکام فقهی در تعارض و تنافی قرار می گیرد.

استاد حوزه علمیه قم بیان داشت: اگر ما برای چالش های عقلی، پاسخی داشته باشیم علم در جامعه فقهی هم می تواند رشد کند و اگر پاسخ روشنی نداشته باشیم رشد علم با مشکل مواجه می شود و حداقل این است که کند می شود و ما نمی توانیم در مسابقه ی علمی با جوامع دیگر شرکت کنیم و قهرا باید یک نوع عقب افتادگی را از نظر علمی برای همیشه بپذیریم.

او اضافه کرد: علمای اسلام علم را به دینی و غیر دینی تقسیم می کنند و علم دینی را همین فقه و اخلاق و عقاید دانستند و عنوان کردند که علم دینی واجب و لازم است در حالیکه علم غیردینی را لازم نمی بینند مگر در مواردی که زندگی بشر بر آن متوقف باشد و مقدمه ای برای علم دینی محسوب شود.

سروش محلاتی با اشاره به فضای موجود در جامعه اسلامی گفت: فرض بر این است که این فضا، فضای فقهی است و مردم بر اساس تکلیف عمل می کنند بنابراین اگر بدانند که تکلیف دارند اقدام می کنند اما اگر بدانند تکلیف نیست اهمال می کنند.

او اهمال مسلمین در زمینه مسائل علمی را ناشی از فتوای فقها دانست و بیان داشت: شهید مطهری، علما را مقصر در این مساله می داند و می گوید «چرا با آن همه توصیه ها و تأکیدها که در اسلام برای فریضه علم شد مع ذلک این فریضه متروک ماند؟ ما این همه تشویق به علم در منابع دینی خودمان داریم ولی به لحاظ دینی جامعه ی اسلامی جامعه ی پیشرفته ای از نظر علمی نیست چه شده؟ یکی از علل اینکه در فقه ما علم به صورت یک فریضه نظیر نماز، روزه، خمس، زکات و حج تلقی نشد آنچه به صورت فریضه تلقی شد مسلمین آن را حفظ کردند به هر مشقتی بود عمل کردند نماز را در هیچ کاری ترک نکردند. من خودم سراغ دارم کشاورزانی که در آفتاب مرداد در حالی که مشغول درو بودند روزه گرفتند و غش کردند، روزه ی خود را افطار نکردند در حالی که در بستر بیماری با مرگ دست به گریبان بودند، از نماز خود غفلت نکردند، سفر حج با آن همه خطرات که در قدیم بود که دسته های دزد صد نفری و دویست نفری به قافله ها می زدند، می کشتند و می بردند ولی همه اینها نتوانست جلوی فریضه ی حج را بگیرد از اقصی نقاط حرکت می کردند. همین طور جلوتر می آید ولی در مورد علم، سفرهای علمی مانند سفر حج فرض شناخته نشد علت این است که در فقه ما علم از ردیف فرایض خارج شد چرا؟ ظاهرا به این علت که علم را در لسان شارع مخصوص دانستند به یاد گرفتن مسائل شرعی یعنی فریضه علم را مستقل ندانستند. به عقیده ی ما درست نبوده که از اول دایره ی علوم دینی را محدود کنند به علم به فرایض دینی و علومی که مقدمه به علوم فرایض دینی است و این یک ارزش اصطلاح را بیشتر ندارد بلکه هر علمی که مقدمه عمل به فرایض علمی یا کفایی دینی است باید جزو علوم دینیه شمرده شود، چرا نحو و صرف و معانی و بیان و منطق علوم دینیه شده و علوم اجتماع و اقتصاد و روانشناسی که ما را آماده ی انجام فرایض دینی می کند از علوم دینیه شمرده نشود؟».

این استاد دانشگاه، نگاه شهید مطهری به علم دینی را متفاوت از تعریف آن در این سالها دانست و گفت: استدلال شهید مطهری این است که «به هر حال مگر دین با خیر دنیا و آخرت ما مخالف است یا به عکس ما را تشویق و ترغیب می کند به اینکه دنبال خیر دنیا و آخرت خودمان باشیم».

او به نظر شهید مطهری در باب نسبت علم و خیر دنیا و آخرت اشاره کرد و افزود: شهید مطهری می گوید: «اگر معتقدیم که اسلام برای مردم خیر دنیا و آخرت را خواسته و اگر باور داریم آنچه که محققین امروز می گویند که استقلال اقتصادی یک کشور بدون اینکه عامه مردم عالم باشند و حرفه ها از قبیل زراعت و دامداری و باغداری و صنعت را بلد باشند میسر نیست، پس این خیر در علم است به خاطر اینکه بدون علم استقلال معنا پیدا نمی کند. استقلال اجتماعی بدون آنکه مردم به امور اجتماعی خود علاقه مند باشند و وظایف و حدود و حقوق خود را بشناسند میسر نیست پس باید قبول کنیم که طلب علم بر عموم مردم واجب است».

سروش محلاتی تاکید کرد: شهید مطهری می خواهد بگوید که این ملاک، همه مسائل علمی ما را در بر می گیرد و مورد ابتلای مردم است و سرنوشت زندگی ما به این مسائل بستگی دارد.

او خاطرنشان کرد: شهید مطهری معتقد است: «یکی از آثار علم این است که مردم به مصلحت دین و دنیای خود در پرتو علم آگاه می شوند». در آن روایت معروف حضرت رضا (ع) در مورد نماز جمعه است که حضرت یکی از وظایف خطیب در جمعه را این دانستند «توقیفهم علی مصلحه دینهم و دنیا»، خطیب نماز جمعه باید مردم را به مصلحت دین و دنیایشان واقف بسازد و در این عصر و زمان مصحلت دنیا و آخرت مردم به این هست که آگاهی علمی پیدا بکنند پس وضع نماز جمعه ها به طور کلی باید عوض بشود وضع خطیب ها هم باید عوض بشود و مضمون خطبه ها هم اصلا باید تغییر پیدا کند. کسانی که اصلا هیچ آگاهی علمی ندارند ولی در عین حال اظهارنظر در همه مسائل می کنند.

استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: ما در مقابل نظریات، نهادها و تئوری های علمی برای زندگی بشرهمیشه عقب هستیم، در این فضای فقهی نه خودمان می توانیم نظریه بدهیم و نه دیگران نظریه می دهند ما می توانیم از آنها اقتباس کنیم درواقع فقه فتوایی ابتدا می آید و مانع می شود بعد جریان اجتماعی آرام آرام خودش را تحمیل می کند و اینجاست که فقیه باید یک راه حل پیدا بکند.

او گفت: مساله بعدی این است که فضای علمی باید فضای تسامح و تساهل باشد تا علم بتواند رشد کند همچنین ارتباطات با علم و دانشمندان باید آزاد باشد. در جامعه ی امروز این دادوستد علمی وجود دارد و لحظه به لحظه علم در حال پیشرفت است و شخص نمی تواند خودش را از این تلقی و پیشرفت علمی در دنیا جدا بکند و این ارتباطات لازم است.

سروش محلاتی خاطرنشان کرد: مرحوم آیت الله مطهری پیشرفتهای مسلمانان در گذشته را به دلیل دارابودن روحیه تساهل می داند و در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران می گوید:« یکی از علل سرعت پیشرفت مسلمین در علوم این بود که در اخذ علوم و فنون و صنایع و هنرها تعصب نمی ورزیدند و علم را در هر نقطه ای و در دست هر کس می یافتند از آن بهره گیری می کردند».

او تشویق اسلام به علم و تفکر، جهان وطنی اسلامی و نفی مرزهای خاکی را سه عامل نشاط علمی در زمان امام صادق(ع) دانست و گفت: شهید مطهری معتقد است تسامح و تساهل دینی عامل مهمی در فراگیری دانش و پیشرفت مسلمانان است یعنی آنها هم زیستی با اهل کتاب را پذیرفته و آنها را تحمل می کردند و این را برخلاف اصول دینی خودشان نمی دانستند.

این استاد حوزه به مساله تسلیم نیز اشاره کرد و گفت: اگر واقعا ولایت فقیه و حاکمیت فقه می خواهد یک جامعه ای درست کند که مردم بیشتر مطیع باشند و مزاحمت ایجاد نکنند بنابراین باید فتیله علم را پایین بکشید و برای دانشگاه ها محدودیت بیشتر ایجاد کنید و کمتر فارغ التحصیل داشته باشید چون جامعه هرچه عوام تر باشد تسلیم تر است و به جای اینکه دانشگاه هایتان را سرمایه گذاری کنید و توسعه بدهید باید مراکزی را توسعه بدهید که به ظاهر فرهنگی هستند اما مردم را با خرافات مشغول می کنند

او به سخن دیگری از شهید مطهری اشاره کرد و افزود: ایشان می گوید: «آدم جاهل در تمدن شرکت ندارد. آدم جاهل چون در سازمان حکومت عملا نمی تواند شرکت داشته باشد فکرش جزو افکار عمومی نیست زیرا فکر و نظر ندارد، نمی تواند در روش زمامداران تأثیر داشته باشد زمامداران آنچه را بخواهند که ملت می خواهد و هم نمی تواند قدرتی را تشکیل بدهد.»

سروش محلاتی تصریح کرد: بر این اساس، قدرت در جامعه ای که زمامداران مردم را به هرسو که می خواهند می کشانند، شکل نمی گیرد یعنی افراد جاهل و بی سواد مبدأ و منشأ برای قدرت اجتماعی نیستند ولی دانشگاه منشأ برای قدرت و تأثیرگذار است.

او ادامه داد: اگر جامعه ای اینگونه باشد که راس قدرت، تصمیم گیری و ابلاغ می کند و جامعه اطاعت می کند در این جامعه قهرا بحث علم نمی تواند رشد کند و رشد علم با مشکل مواجه می شود کما اینکه در جوامع مختلف غیردینی هم همین طور است در جوامع کمونیستی هم سالها بود که مشکلات رشد علم و محدودیت هایی که بر علما به وجود می آوردند مطرح بود.

این استاد حوزه تصریح کرد: برخی از این مشکلات ناشی از نظرات فقهی و برخی از قرائت های فقهی هست و اگر آن قرائت ها و تفسیرها از فقه و فتاوا در یک جامعه ای غالب باشد، علم در آن جامعه نمی تواند رشد پیدا بکند.

*شفقنا

نظر شما