twitter share facebook share ۱۳۹۷ خرداد ۰۵ 2108

نقش و جایگاه رسانه ها و شبکه های اجتماعی در جهان کنونی به حدی است که بر جنبه های مختلف زندگی بشر سایه افکنده، تصمیمات و اندیشه های او را جهت می دهد و به میزان نگران کننده ای بر آرا و افکار عموم مردم در زمینه‌ها و موضوعات مختلف تأثیر می گذارد.

امروزه شاهد هستیم که آن ارزش ها و معیارهایی که افکار و اندیشه های مردم را شکل می داد در حال کمرنگ شدن است و در مقابل ارزش های جدیدی رفته رفته توسط فضای مجازی ترویج یافته و جای خود را در فکر و قلب جوانان باز می کند؛ ارزش هایی که بیگانه از فرهنگ و دین جوامع بوده و بی تردید تأثیری منفی بر علایق، باورها و افکار مردم خواهد گذاشت.

سلطه گران و صاحبان قدرت در جهان می توانند با استفاده از ابزارهای نوینی که به مدد اینترنت و فضای مجازی در اختیار آنها قرار گرفته به عرصه علوم انسانی در کشورهای مختلف نفوذ کرده و با اعمال تغییر و گاه نابودی ارزش ها و مفاهیم مورد پذیرش آنان نوعی سردرگمی ایجاد کنند. بنابراین تکنولوژی های ارتباطی جدید گرچه در ظاهر زندگی بشر را آسانتر نموده و کسب دستاوردهای مختلف را برای وی امکانپذیر ساخته ولی در واقعیت تیشه به ریشه فرهنگ و اندیشه جوامع کهن زده و در این حوزه ها هیچگونه بار مثبتی به همراه ندارد.

امروزه رسانه‌ سریع‌ترین و آسان‌ترین ابزار برای برقراری ارتباط است و از این رو توانسته میلیون ها کاربر را جذب نموده و مشتاق و وابسته به خود کند. چنانکه پیشتر نیز رادیو، تلویزیون و سینما بیشترین تأثیر را بر رفتارهای فردی داشتند و توانسته بودند جای پای خود را در بین مردم مستحکم کنند. بنابراین رسانه توانسته به مدد قدرت عظیم و نقش پررنگ خود در زندگی مردم بینش و دیدگاههای عمومی را نیز شکل داده و آن را به سمت و سوی مورد نظر خود جهت دهی کند.

یکی از کارکردهای رسانه اعطای آزادی بیان به کاربران است. به عبارت دیگر رسانه و ابزارهای نوین ارتباطی این امکان را در اختیار همگان قرار داده است تا افکار و عقاید خود را به آزادی بیان کنند اما سؤال این است که آیا آزادی بیانی که ابزارهای رسانه‌ای در اختیار بشر گذاشته اند فایده‌ای هم داشته یا تنها به ابزاری برای بیان دل نوشته و خودستایی بدل شده است؟

برخی از کارشناسان و محققان حوزه رسانه معتقدند که شبکه های اجتماعی و ابزارهای نوین ارتباطی امکان بروز هرج و مرج و رفتارهای تصادفی و بی هدف را تسریع می بخشد. آنان برای اثبات نظریه خود به انقلاب های موسوم به بهار عربی اشاره می کنند و تحولات این کشورها را نتیجه همین ابزارهای ارتباط جمعی می دانند. به عقیده این کارشناسان درحالیکه جرقه اعتراضات مردمی از طریق شبکه های اجتماعی زده شد اما هنگامی که نتایج حاصل از این انقلاب‌ها را مشاهده می کنیم می بینیم که جز خشونت و هرج و مرج هیچ دستاوردی نداشت، مشکلات کشور بر سر جای خود باقی ماند و تنها چیزی که تغییر کرد ابزارها و روش‌های بیان دیدگاه‌ها بود.

در تلاش برای روشنگری مردم و تحولات مثبت اجتماعی نمی توان چندان بر روی رسانه ها تکیه کرد. اگر شبکه های اجتماعی و رسانه ها را عاملی بدانیم که باعث شدند مردم مصر به خیابان‌ها بیایند و با برپایی تظاهرات دو بار رؤسای حکومت را از مسند قدرت به زیر کشند، اما در ترکیه همین ابزارهای ارتباطی به شکل معکوس عمل نموده، کودتای نظامیان را با شکست مواجه کردند و رئیس جمهور ترکیه را در مقام و موقعیت خود تثبیت نمودند؛ چنانکه اردوغان توانست با استفاده از اسکایپ و چند دقیقه سخنرانی مردم را در حمایت از خود به مقابله با ارتش بکشاند. پس آنچه نقش اساسی را در تحولات کشورها ایجاد می کند و موقعیت یک رئیس حکومت را تحکیم نموده و جایگاه دیگری را متزلزل می کند آگاهی مردم از مسائل سیاسی و اقتصادی است نه رسانه ها و شبکه های اجتماعی.

هنگامی که از نقش رسانه ها و ابزارهای ارتباطی در جهت دهی به افکار و باورهای مردم سخن می گوییم، منظور ما صاحبان رسانه و کسانی است که در پشت پرده، این شبکه های اجتماعی را راه اندازی و برنامه ریزی می کنند. در حقیقت آنان هستند که می خواهند با ذوب نمودن سایر فرهنگ ها و اندیشه ها در خود و همچنین ایجاد شبهه های فکری و فرهنگی، بینش و دیدگاه خود را جایگزین کرده و آن را به بینشی همه گیر و عمومی تبدیل کنند. اکثر این شبهات و تشکیک‌ها به دور یک محور در حرکت هستند و آن ذوب هویت‌ها در یک هویت است اگرچه ارزش‌های آنها متفاوت باشد. این تضاد تمدن‌ها و رویارویی آنها به هدف رسیدن به آن تمثال برتر پوچی و بیهودگی است که در نهایت قرن نوزدهم پایه‌گذاری شد و مفکران این عرصه به دنبال نظریه‌پردازی در این زمینه بودند تا جایی که عبارت «براندازی ارزش‌های برتر» بر تفکرها و ذهن‌ها سایه افکنده و راه را برای امثال «میشل فوکو» و «هایدگر» برای نظریه‌پردازی در این زمینه باز کرد.

پرسشی که اینجا مطرح می‌شود این است که: چه کسی در این شرایط بازنده است؟ در شرایطی که قدرت های جهانی می کوشند با یک برنامه منظم مردم را تحت تأثیر گفتمان خویش قرار داده و خرده فرهنگ ها و ارزش ها را در خود محو کنند بی‌شک کل عالم بشری بازنده‌اند.

به دنبال پرسش اول سؤال های دیگری مطرح می شود من جمله اینکه: رسانه هایی که جهان را به قبضه خویش درآورده و به مدد ابزار و برنامه های مختلف به دنبال کمرنگ کردن نقش عقل هستند تا چه زمان به کار خود ادامه خوهند داد؟

ما در مرحله‌ای زندگی می‌کنیم که ارزش ها تحت تأثیر جهانی شدن و توسعه شبکه های اجتماعی رو به بی ثباتی نهاده و در حال کمرنگ شدن هستند. همچنین جهانی شدن و تکنولوژی به بروز تحولات بزرگی در جوامع اسلامی منجر شده است؛ تحولاتی که بدنبال ایجاد یکدستی در جهان و از بین بردن تفاوت هاست. در چنین شرایطی ما اگر بتوانیم به تنوع فرهنگی توجه ویژه ای مبذول داشته و آن را حفظ کنیم مانع از به وجود آمدن این جهان «هارمونیک» با ارزش ها، باورها و فرهنگ و اندیشه یکسان خواهیم شد. البته برای دست‌یابی به این مهم نیازمند برنامه ای هستیم که در آن جامعه، فرهنگ و اخلاق نقش اساسی ایفا کنند و به وظایفی که برای هریک در نظر گرفته می شود به خوبی جامه عمل بپوشانند؛ از این طریق به جهان متکاملی دست پیدا می کنیم که ارزش‌های متنوعی را در خود جای داده و از هر گونه هراسی نسبت به جهان «هارمونیک» مصون است.

اما متأسفانه رسانه‌ها در شکل امروزی خود ابزاری برای توسعه دیدگاه مادی‌ گرایان بوده و برای اصول اخلاقی و تربیتی و روحی ارزشی قائل نیستند. در مقابل این طرز تفکر باید به فکر رشد و تکامل تفکر و اندیشه در جامعه بود، و از تمام امکانات و ابزارها (که در رأس آن رسانه‌ها و ابزارهای ارتباط جمعی قرار دارد) در راستای تحقق این هدف کمال بهره را برد. البته توجه به این نکته ضروری است که بدون وجود مفاهیمی چون همزیستی،‌ صلح و آرامش، رفاه و آسایش، احترام به عقاید مخالف و عدم تحمیل طرز فکر خود به دیگران شاهد رشد و نمو فکر و اندیشه نخواهیم بود. «غریزه نبانی» (سیاستمدار مراکشی) می‌گوید: «قبول تنوع و تعدد در مسیر جهانی شدن و دوری از نسبی‌گری در این زمینه بی‌شک بهترین روش است... مهم‌ترین دغدغه ما در این روزگار باید ارزش های مشترک بشری (با احترام گذاشتن به نقاط تضاد و افتراق) باشد که همگی در چارچوب بشر متجدد و نوین خلاصه شود».

مترجم: سید محمد منوری

نظر شما