twitter share facebook share ۱۴۰۲ شهریور ۲۴ 845

روشنفکر کیست؟ آیا یک فرد متفکر است؟ یا یک دانشگاهی یا یک روحانی؟

روشنفکر کسی است که قبول مسئولیت کرده، بر زندگی مردم تأثیر مثبت می‌گذارد و آن را تغییر می‌دهد؛ همانند معلمی که با نقش آموزشی و تربیتی خود، فرهنگ یک انسان را تغییر داده و او را به مرحله‌ای پیشرفته‌تر در زندگی می‌برد.

روشنفکر رسالت دارد که از طریق ابزارهای شناخت، با تأثیرگذاری سالم بر شخصیت انسان، حیات او را تغییر دهد. پس شناخت و معرفت زمینه‌ساز تغییر مثبت در انسان است.

درک معاصر

از جمله ویژگیهای یک روشنفکر، آگاهی از تاریخ است؛ منظور از آگاهی تنها بهره‌مندی از اطلاعات نیست، بلکه عبرت‌گیری و انتقال تجربیات موفق دیگران به جامعه می‌باشد.

یک روشنفکر باید درک معاصر داشته، به زمان خود آگاه باشد و توانایی تجزیه و تحلیل مسائلی که در پیرامونش می‌گذرد و پیامدهای آنها را داشته باشد.

افراد زیادی را می‌بینیم که ادعای روشنفکری دارند، ولی نه می‌دانند که در اطرافشان چه می‌گذرد و نه از تاریخ گذشتگان و نحوه عملکرد آنها اطلاعی دارند. آنها درکی از ماهیت درگیری‌های سیاسی در سطح داخلی و بین‌المللی و چگونگی ارتباط و پیوستگی آنها با همدیگر ندارند تا بتواند این پیچیدگی‌ها را از هم تفکیک و بررسی کنند و در دام ساده‌لوحی و بی‌تجربگی نیفتند. 

استقلال روشنفکر

روشنفکر باید مستقل باشد -چه استقلال از حکومت و صاحبان قدرت و چه استقلال از نظر مالی- و بکوشد در دام خودشیفتگی و توهم نیفتد. کسی که احساس برتری، نخبه‌گرایی و استثنایی‌بودن داشته باشد، جامعه را متهم کرده و به مردم ناسزا می‌گوید. چنین روشنفکری اساسا روشنفکر نیست، بلکه روشنفکر واقعی همانطور که در مثال معلم موفق گفتیم، فعال و مسئولیت‌پذیر بوده و تأثیرگذاری مثبت دارد، بدون اینکه احساس سرخوردگی و یأس و ناامیدی کند.

روشنفکر غرب‌زده

روشنفکر نباید در مقابل دستاوردهای غرب، در همه زمینه‌های فکری، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دچار غرب‌زدگی شود؛ این مسئله هم اکنون یکی از مشکلات و بحران‌های کشورهای عربی و اسلامی است.

نقش روشنفکر برای جامعه باید اصلاح‌طلبانه و سازنده باشد، نه ویرانگر. او باید با تکیه بر علم و معرفت پیش رود نه بر اساس احساسات و تمایلات نفسانی؛ احساساتی که با انکار اصول‌ثابت و تخریب گذشته، در پی تغییر زمان حال است.

روشنفکر باید ایجادکننده فرهنگ باشد، نه مصرف‌کننده آن. امام‌علی(ع) می‌فرماید: «َا یاكُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ. النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ، أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ؛ اى كميل بن زياد! دل ها همانند ظرف‌ها هستند، پس بهترين آنها ظرفى است كه مقدار بيشترى را بتواند نگهدارى كند، بنابراين آنچه را به تو مى گويم حفظ كن و در خاطر خود بسپار. مردم سه گروهند: علماى ربانى، دانش طلبان در طريق نجات و احمقانِ بى سر و پا و بى هدف كه دنبال هر صدايى مى روند و با هر بادى حركت مى كنند».

عالم ربانی همان است که در جامعه تولید دانش و فرهنگ کرده و تأثیرگذاری مثبت دارد، اما روشنفکری که اطلاعات و علم خود را از منابع فاسد می گیرد، تولید بحران می‌‌کند.

خطاب احساسی

در اینجا نزاعی بین قدرت و روشنفکر در رابطه با جامعه وجود‌ دارد، به این صورت که قدرت سعی می‌کند جامعه را با سخنان احساسی مثل( امنیت- غذا-معیشت) مورد خطاب قرار دهد، در حالیکه وظیفه روشنفکر آگاه ساختن جامعه با گفتمان تعقل، تفکر، تدبر و نقد می‌باشد. این درگیری بین قدرت و روشنفکر همیشگی بوده، و غالبا قدرت حاکمه پیروز می‌شود، زیرا تأثیر روش روشنفکر به کندی صورت می‌پذیرد و زمان زیادی می‌برد تا جامعه را متحول کرده و تبدیل به یک فرهنگ ریشه‌دار و رفتار اجتماعی شود. در این میان اگر روشنفکر تسلیم فشارهای قدرت شده و از عدم پاسخگویی بسیاری از افراد جامعه به افکارش دچار یأس شود، آنگاه از وظیفه اساسی خود خارج شده است.  

ارائه شده در بحث ‌و نشست مرکز مطالعات و پژوهشهای آیت‌الله شیرازی در مجمع هفتگی النبأ با عنوان ( روشنفکر و نقش او در تحولات اجتماعی...)

نظر شما