بخشی از فرمایشات أمیرمؤمنان علی(ع) در نهجالبلاغه پیرامون رفتارهای ناشایست بشری است؛ رفتارهایی که متأسفانه در جامعه ریشه دوانده و در بستر تاریخ تکرار میشوند.
چشمپوشی از انحرافات
یکی از رفتارهای ناشایستی که امیرمؤمنان علی(ع) به آن اشاره دارد آن است که برخی افراد برای رسیدن به خواسته ها و اهداف خود، با اهل انحراف و کجروی مدارا کرده، از اشتباهات و انحرافات آنها چشم میپوشند و گاه تا آنجا پیش می روند که آنان را در ظلم و ستم یاری می رسانند. حضرت کسی را که راضی به رفتار ناپسند دیگری است، شریک در آن رفتار میبیند و میفرماید: الراضي بفعل قوم كالداخل فيه معهم، وعلى كل داخل في باطل آثمان: آثم العمل به، وآثم الرضى به؛ کسی که به رفتار دیگران راضی باشد مانند آن است که با آنها در آن کار و رفتار شریک است. بنابه فرمایش حضرت فرد یاری دهنده و شریک در رفتار ناشایست و باطل، مرتکب دو گناه شده و سزاوار دو عذاب است: نخست به دلیل انجام آن و دیگری به دلیل رضایت داشتن به آن کار. از این روست که حضرت از کسانی که به معصیت و نافرمانی خداوند متعال رضایت میدهند، اظهار تعجب میکند و میفرماید: « فيا عجبا ً... يعصى الله وترضون؛ چه عجیب است که از فرمان خداوند عزوجل در میان شما سرپیچی میشود و شما از آن راضی هستید.»
در راستای همین سخن، حضرت بین پیروزی و تسلط منحرفین و ظالمین و بین سکوت مردم در مقابل ظلم و ستم ارتباط برقرار می کند و در باره ارتباط این دو عامل می فرماید: « وقد تروْن عهود الله منقوضة فلا تغضبون... فمكنتم الظلمة من منزلتكم وألقيتم أزمتكم واسلمتم أمور الله في أيديهم؛ در مقابل دیدگان خود میبینید که به عهد و پیمانهای الهی عمل نمیشود و شما خشمگین نمیشوید. زمام و اختیار أمور خود را به دست آنها سپردید و هر آنچه که مرتبط به خداوند بود به آنان تسلیم نمودید». از این سخن گهربار امام چنین برداشت میشود که عدم ستیز با شرارت و پستی، به معنای یاری رساندن و دل بستن به ستمگران و نابکاران است و به استحکام پایههای ظلم و بدی منجر میشود.
حضرت در ادامه به عوامل و اسبابی اشاره می کند که مانع از ابراز مخالفت فرد با ظلم و انحراف میشود که نخستین آن ترس است. ایشان میفرماید: « وما يمنع أحدكم أن يستقبل أخاه بما يخاف من عيبه إلا مخافة أن يستقبله بمثله؛ چه چیز مانع می شود که دیگران را از عیبی که دارند نهی کنید، جز اینکه میترسید همان عیب در شما نیز باشد و او شما را به آن عیب بازخواست کند.» ایشان به عوامل دیگری نیز اشاره دارد که عبارتند از: رواج دشمنی و حسادت در بین مردم و سستی و سهلانگاری در یاری رساندن به مظلوم در مقابل ظالم و میفرماید: «واجتنبوا كل أمر ٍ كسر فقرتهم، وأوهن مُنتهم: من تضاغن القلوب، وتشاحن الصدور، وتدابر النفوس، وتخاذل الأيدي؛ از آنچه قدرت شما را به سستی و ناتوانی تبدیل می کند بپرهیزید که آن عبارت است از: دشمنی در دلها و دوری و حسادت و عدم یاری به یکدیگر.»
ایشان مسلمانان را از عواقب ناگوار گسترش فرهنگ سکوت در برابر انحرافات و مظالم آگاه می کند و نسبت به گسترش سیاست بیمبالاتی، نادیده گرفتن کجرویها، سر در لاک خویش فرو بردن و به خود مشغول شدن هشدار می دهد. چرا که این رفتارها در حقیقت بیتوجهی نسبت به حقوق مظلوم و اولویت دادن به منافع و اهداف خویش است و در نهایت به انهدام روابط انسانی بین افراد جامعه همچون محبت و دستگیری و کمکرسانی به مردم و نیز انتشار ظلم و فساد و انحراف منجر می شود.
کوتاهی از یاری رساندن حق
امیرمؤمنان علی(ع) از عوامل کوتاهی در یاری رساندن به حق و حقیقت پرده برمیدارد و نسبت به عواقب ناگوار آن بیم میدهد. صداقت و عدالت دو پارامتری است که روابط اجتماعی افراد یک جامعه را تنظیم میکند و خیانت در یاری رساندن به حق، در حقیقت پشت کردن به این دو ارزش است؛ امری که سبب از بین رفتن و پایمال شدن حقوق دیگران و یاری نرساندن به مظلوم می گردد.
حال این سؤال مطرح است که چرا انسان در یاری رساندن به حق سستی میورزد؟ چرا در مقابل باطل نمیایستد و از منکر و پستی و تقلب روی برنمیگرداند؟ یکی از اساسیترین و اصلیترین عوامل این است که یاری رساندن به حق با منافع و مصالح او در تضاد است. افراد یا گروهها هنگامی که حق را در تضاد با منافع و خواستههای خود میبینند آنرا یاری نمیکنند. به عبارت دیگر معیار حق و حقیقت در نزد این افراد مصلحتهای شخصی آنهاست.
امیرمؤمنان علی(ع) در سخن خویش به توصیف دو نفر که در نقطه مقابل یکدیگر قرار می گیرند میپردازد و با توجه به ملاک یاری حق میفرماید: « عباد الله! إن من أحب عباد الله إليه، عبدا ًأعانه الله على نفسه.... يصف الحق ويعمل به... وآخر قد تسمى عالما ً وليس به... قد حمل الكتاب على آرائه، وعطف الحق على أهوائه.. ؛ ای بندگان خدا! محبوبترین بنده خدا کسی است که او را در امر خویش یاری کند، حق را آگاه باشد و به آن عمل کند؛ و در مقابل او کسی است که دانشمند و عالم نامیده می شود در حالی که از علم بهره ای ندارد، قرآن را براساس اندیشه و بینش خود تفسیر میکند و حقّ را چنانكه دلخواه اوست تعبير می نماید..» خیانت به حق تنها به دشمنی با آن محدود نمی شود بلکه گاه خائنان با ایجاد گفتگوها و جدلهای صوری سعی دارند که باطل را با لباس حق جلوه دهند تا مردم را به شک و تردید اندازند و از این طریق آنها را از یاری حق باز دارند.
ابزارهای ناپسند برای تحقق آرزوهای پسندیده
برخی از مردم استفاده از هر ابزار و روشی را برای رسیدن به اهداف خود جایز و سزاوار میدادند؛ اگرچه این ابزار نامطلوب باشد. آنان معتقدند که اگر یک وسیله انسان را به هدف خود میرساند، دیگر نباید به بر چسبهای غیراخلاقی و ناپسند آن توجه کرد. دروغ، کلاهبرداری، فریبکاری، توطئه، خیانت و دزدی اگر چه راههای غیراخلاقی هستند ولی طبق این نظریه اگر انسان را به هدف میرسانند استفاده از آنها جایز است.
امیرمؤمنان علی(ع) اینگونه رفتارها را به خوبی بیان نموده، آسیبها و پیامدهای آن را برای جامعه تبیین مینماید و دست کسانی که برای رسیدن به اهداف خود، استفاده از هر ابزاری را روا می شمارند رو میکند. ایشان به فرزندان و یاران و استانداران خود توصیه می کند از این ابزارها دوری جسته و از استفاده آنها بپرهیزند. همانگونه که در وصیت خود به امام حسین(ع) بیان میکند: «ولا تبع آخرتك بدنياك؛ آخرت خویش را به خوشیهای دنیا نفروش» چرا که بکارگیری ابزارهای غیراخلاقی برای رسیدن به لذتهای دنیوی به معنای کنار گذاشتن اصول اعتقادی و فروختن آخرت است.
همچنین در این نامه، ایشان به این نکته اشاره میکند که خیر و سعادت با بکار گیری ابزارهای ناپسند عاید نمی شود و آسایشی که از راه ذلت و پستی به دست آید بیارزش است. ایشان میفرماید: «وما خيرُ خير ٍ لا ينال إلا بشرّ ، ويُسرٍ لا ينال إلا بعسرٍ؛ آنچه که تنها با ابزار شر به دست آید سودی ندارد و خیری در آسایش و آرامشی که بدون سختی به دست آید نهفته نیست».
ایشان در وصیت خویش به مالک اشتر که به استانداری مصر منصوب شد، به او سفارش می کند که تقویت پایههای حکومت از راه قتل و ابزارهای حرام انجام نپذیرد، چرا که استفاده از این ابزارها توانایی وی را کاسته و از بین میبرد و حکومت و فرمانروایی را از او میستاند: «فلا تُقوين سلطانك بسفك دم حرام فإن ذلك مما يضعفه ويوهنه بل يزيله وينقله؛ هرگز برای تقویت سلطنت خویش، خون بیگناهی را نریز چرا که گریبانگیر قدرت تو شده و آن را زایل و نابود میکند.»
ایشان در نامهای که به استاندار خویش مصقله بن هبیره شیبانی مینویسد چنین می گوید: «ولا تصلح دنياك بمحق دينك فتكون من الأخسرين أعمالا ً؛ امور دنیای خود را با از بین بردن دین خویش سامان مده چرا که این کارِ زیانکاران است.» همچنین ایشان در نامهای که به استاندار خویش محمدبن ابیبکر مینویسد، او را از هر کاری که تنها هدفش رضایت مردم است و خشم الهی را در پی دارد بیم میدهد: «ولا تُسخط الله برضى أحد ٍ من خلقه؛ به خاطر رضایت یکی از بندگان، خدا را خشمگین مکن». حضرت در نامه به منذر عبدی او را به خاطر خیانتش سرزنش نموده، چنین فرمود: «تعمّر دنياك بخراب آخرتك، وتصل عشيرتك بقطيعة دينك؛ برای آبادانی دنیای خویش آخرت را ویران کردی و برای صله دادن به خویشاوندان خود ارتباطت را با دین قطع نمودی».
ایشان در نامه به قثم بن عباس که والی حضرت در مکه بود، به توصیف مردمانی از اهل شام میپردازد که تنها دنیا و زیباییهای آن را هدف قرار داده و دین را ابزاری برای رسیدن به دنیا به حساب میآورند. ایشان میفرماید: «يطيعون المخلوق في معصية الخالق، ويحتلبون الدنيا درّها بالدِّين، ويشترون عاجلها بآجل الأبرار والمتقين؛ از مخلوق اطاعت میکنند گرچه معصیت خداوند در آن اطاعت نهفته باشد دنیا را به آخرت خویش فروخته و آسایش و آرامش زودگذر آن را بر نعمتهای ابدی مقدم می دانند.»
حضرت هنگامی که در بذل و بخشش مساوات را رعایت نمود و به همین دلیل سرزنش شد، فرمود: «أتامروني أن أطلب النصر بالجور فيمن وليت عليه؛ آیا میخواهید که با ستم به زیردستان خود پیروزی به دست آوریم؟!» همچنین دست رد بر سینه کسانی زد که از ایشان خواستند در ازای حمایتی که از حضرت می کنند، بر دیگران مقدم گردند و از عطای بیشتر برخوردار شوند.
ایشان در کلمات قصار و پندهای کوتاه خود بر این نکته تأکید دارد که ابزارهای پست و ناشایست، انسان را به سر منزل مقصود نمیرساند: «ما ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الإثم به، والغالب بالشر مغلوب؛
آن كه گناه بر او چيره شود، پيروز نيست و آن كه به وسيله بدى چيرگى يابد، شكست خورده است.» بدینمعنا که اگر وسیله و ابزار پیروزی بر دشمن، گناه و معصیت باشد، این پیروزی نیست؛ چرا که آن معصیت سرانجام انسان را به آتش دوزخ روانه خواهد کرد.
ایشان در سخنی دیگر به پیامدهای استفاده از ابزارهای ناپسند برای رسیدن به هدف اشاره کرده، میفرماید: «لا يترك الناس شيئا ً من أمر دينهم لاستصلاح دنياهم إلا فتح الله عليهم ما هو أضر منه؛ اگر مردم امور دین خود را ترک گویند تا که دنیای خویش را اصلاح نمایند، خداوند بدتر را بر آنها مسلط خواهد کرد.»
موضوع ابزارها و اهداف غالباً با موضوع معامله گریهای غیراخلاقی نیز مرتبط است؛ معامله گرها از فرد می خواهند در مقابل سودهای دنیوی که میگیرد از فرد یا گروه خاصی حمایت کند. اینگونه شرط بندیها غالباً در شرایط رقابتی، سخت و تعیینکننده صورت میگیرد که امام نیز به آنها اشاره دارد.
حضرت افرادی را که به قصد رسیدن به سود دنیوی با ایشان بیعت کردند سرزنش میکند و میفرماید: «لم تكن بيعتكم إياي فلتة، وليس أمري وأمركم واحدا؛ بیعت شما با من ناگهانی ( و بدون فکر و اندیشه) نبود و کار من و شما یکسان نیست. من شما را برای دین خدا میخواهم ولی شما من را برای منافع خویش میخواهید.»
بنابراین از آنجا که هدف امیرمؤمنان علیه السلام اجرای اوامر الهی در جامعه اسلامی بود بر سر اهداف خود معامله گر نبود، از اصول اعتقادی خویش دست بر نمی داشت و تمام رفتارهای ایشان استوار و بدون لغزش و تغییر بود. چنانکه در بیان دوری جستن از ظلم و ستم از زبان حضرتش چنین میخوانیم:
«والله لأن أبيت على حسك السَّعدان مسهدا ً، وأجرّ في الأغلال مصفدا ً، أحب إليّ من أن ألقى الله ورسوله يوم القيامة ظالما ً لبعض العباد وغاصبا ً شيء من الحطام؛ به خدا قسم اگر بر خوارهای بیابان شب را به صبح آورم و در میان غل و زنجیر بسته شوم، برای من پسندیدهتر است از اینکه روز قیامت به لقای الهی و پیامبرش روم در حالی که به یکی از بندگان خدا ظلم کرده باشم و یا برای به دست آوردن دنیا چیزی را غصب کرده باشم.»
نویسنده: احمدمحمدجوادالحکیم
مترجم: محمد منوری
نظر شما