خداوند سبحان در قران کریم می فرماید: «وَأَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ» [1]؛ «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»؛ [2]و «لِلَّذينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَزِيادَةٌ»[3]
در پرتو این آیات شریفه که در مورد احسان صحبت میکند، به طور خلاصه چهار موضوع را مطرح مینماییم:
1- معنا و مفهوم احسان
2- قلمروها و حدود احسان
3- احسان در سطح حکومتها
4- احسان در منظومه احادیث دینی
معنا و مفهوم احسان
احسان به معنای هر گونه نیکی، خیر، بخشش، لطف و عمل صالحی است که از سوی ما به دیگری می رسد. بر این اساس احسان دارای معنای وسیعی است که تنها منحصر به کمک به نیازمندان نمیشود و برای مثال امور ذیل را نیز در بر می گیرد:
- مشورت دادن به دیگران به صورت مجانی؛ این مشورت می تواند درباره دنیا باشد یا آخرت، سیاسی باشد یا اجتماعی، در زمینه امور تجاری باشد یا امور کشاورزی، خانوادگی باشد یا شخصی. همچنین آموزش دادن و ارشاد دیگران از روی خیرخواهی و سود رساندن به آنان، می تواند مشمول احسان در سه آیه ابتدای بحث شود.
- کاشتن درختوگل، احداث باغ، پاکسازی خیابانها، حفر قنواتو نهرها، حفر چاه، حفر تونل، ساختن پل و هر انچه که برای دیگران مفید باشد، خواه کم باشد یا زیاد.
- ساختن مساجد و حسینیهها، مدارس و کتابخانهها، تأسیس مؤسسات انتشاراتی، شبکههای ماهوارهای، رادیو و مجلات به منظور فرهنگسازی و هدایت مردم و یا به منظور کمک در امور معیشتی و اصلاح امورشان.
- آشتیدادن مردم، فراهم کردن اسباب ازدواج مردان و زنان مجرد، اعطای وامهای خیریه غیر ربوی، ایجاد فرصتهای شغلی مناسب و به کارگیری افراد بیکار
- تواضع و احترام به دیگران
-ارائه خدمات شهری: مثل آب و برق، راهسازی و حملو نقل و....
- مراقبت از محیط زیست و طبیعت با توجه به آثار مثبتی که بر زندگی انسان و حیوان و گیاه دارد.
- احسان حتی شامل ساخت مراکز تفریحی و اختصاص فضاهای ورزشی سالم برای کودکان و جوانان میشود؛ ورزشهایی مانند: شنا، تیراندازی، اسبسواری که شرع آنها را مستحب نیز دانسته، و دیگر وسایل تفریحی تا جایی که حرام نباشد و جوانان را مشغول کرده، مانع از صرف انرژی مازاد آنها در کارهای حرام شود.
تمام اینها مصادیق احسانی است که محبوب خداوند و مطلوب قرآن می باشد.
قلمروها و حدود احسان
بحث دوم: احسان در آیات شریفه فوق سه نوع اطلاق دارد: اطلاق افرادی، اطلاق احوالی، اطلاق ازمانی.
اطلاق افرادی: مثلا وقتی میگوییم: (اکرم العالم)، این دستور دلالت بر اطلاق دارد و تمام افراد را دربرمیگیرد؛ یعنی تمام عالمها را بدون قید و شرط اکرام کن.
اطلاق احوالی: یعنی عالم را در تمامی حالات اکرام کن؛ ایستاده باشد یا نشسته، فقیر باشد یا غنی، قوی باشد یا ضعیف، و حتی دوست باشد یا دشمن و... این دستور بر تمام احوال متفاوت عالم قابلیت صدق دارد و تمام حالات را دربرمیگیرد.
اطلاق ازمانی: وجوب اکرام و احسان تمام زمانها را شامل می شود: شب باشد یا روز، جنگ باشد یا صلح و... .
پس احسان در آیات مورد نظر تمام افراد بشر را دربرمیگیرد و احسان حتی نسبت به مسیحی و یهودی شرعا مستحب است. خدای متعال میفرماید: «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ»؛ [4]خدا شما را از آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون ننمودند نهی نمیکند که با آنان نیکی کنید و به عدالت و انصاف رفتار نمایید، که خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست میدارد.
و در حدیثی از رسول اکرم(ص) وارد شده: « الْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّهُمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَنْفَقُهُمْ لِعِيَالِهِ))؛ [5]همه مخلوقات فرزندان خدا هستند، پس محبوبترین آنها نزد خدای عزوجل کسی است، که بیشتر مخلوقات خدا را مورد احسان قرار دهد.
زمانی که بر کلمه (الخلق کلهم) تأکید میشود، نه بر کلمه مسلمون، این نشان دهنده اطلاق افرادی در احسان کردن است. احسان به دیگران به صورت طبیعی سبب نزدیکی آنها به دین خواهد شد؛ از اینرو ائمهاطهار (ع) حتی با کسانی که از آنها گسسته بودند، پیوند برقرار میکردند و به مسیحی و غیر آن انفاق روا میداشتند «وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَيَتيماً وَأَسيراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَلا شُكُورا»[6]
همچنین سه آیه فوق، اطلاق احوالی دارند یعنی دلالت میکنند بر خوب بودن احسان برای همه افراد در جمیع حالات آنها، چه آزاد باشند یا زندانی، عالم باشند یا جاهل، غنی باشند یا فقیر... و نیز اطلاق ازمانی؛ یعنی احسان به دیگران در همه زمانها کاری است نیک و سفارش شده.
احسان در سطح حکومتها
در این مبحث باید به یک نکته ظریف و دقیق توجه داشت: اگر احسان برای تکتک افراد یک جامعه مستحب است، برای مسئولین آن جامعه از سطح مستحب بالاتر رفته و به مرتبه وجوب میرسد. بنابراین مثالهایی را که در پاراگرافهای پیشین برشمردیم: آبادانی و نظافت شهرها، تأمین آبوبرق، ایجاد فرصتهای شغلی و... که برای افراد معمولی پسندیده بود، برای مسئولین حکومت واجب میشود. آباد کردن یک سرزمین شرعا بر عهده حاکم و مسئولین است؛ ما این مطلب را به صورت مفصل در کتاب ( بحوث فیالاقتصادالاسلامی المقارن) و کتاب (ملامح العلاقه بینالدوله والشعب) با برداشت از آیه: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فيها؛ او خدایی است که شما را از زمین بیافرید و برای عمارت و آباد ساختن آن برگماشت» [7]و آیه: «وَلا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها؛ و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید» [8]و... شرح دادیم.
بنابراین اگر حکومت برق مردم را در 24ساعت شبانهروز تأمین نکند، گناهکار است؛ اگر نرخ بیکاری را به صفر نرساند، ستم کردهاست و اگر به آبادانی شهرها و جادهها توجهی نکند، مشروعیت خود را از دست می دهد. در اینجا خوب است برای تقریب بیشتر به ذهن مثالی بزنیم: اگر وارد خانهای شدید و وضعیت آن را آشفته دیدید، به طوری که گردوخاک همه جا را فراگرفته، ظروف کثیف تلنبارشده، و بچهها در وضعیتی کثیف و نامرتب بسر میبرند، به این نتیجه میرسید که پدرو مادر بیتوجهی و کمکاری کرده یا مردهاند. به همین ترتیب اگر وارد کشوری مانند عراق، مصر، سودان و... شدید و دیدید که جادهها خراب و اوضاع شهر نابسامان است و بیکاران در همه جا پراکندهاند، نتیجه میگیرید که حکومت این کشورها غافل، سهلانگار و ظالم هستند.
اخیرا در یک سرشماری در عراق اعلام شد که نرخ بیکاری به40% رسیده است، رقمی تأسفزا که حاکی از کمکاری حکام است. ما میبینیم حتی در کشورهای توسعهیافته نرخ بیکاری به( 8 تا 10 )[9]درصد میرسد، در حالیکه خدای متعال به این کشورها ثروت هنگفتی عطا فرموده است. ما در کتاب (بحوث فیالاقتصادالاسلامی المقارن) توضیح دادهایم که از نظر اقتصادی میتوان نرخ بیکاری را به صفر رساند، و این رویکردها و سیاستهای غلط اقتصادی غرب است که مانع از بین رفتن بیکاری می شود.
احسان در منظومه احادیث دینی
در زمینه احسان و خدمت به مردم، اگر بگوییم بیش از صدها حدیث وارد شده، مبالغه نکرده ایم. در این بحث به چند حدیث اکتفا میکنیم:
-رسول خدا(ص) میفرماید: «مَنْ قَضَى لأَخِيهِ الْمُسْلِمِ حَاجَةً كَانَ كَمَنْ خَدَمَ اللَّهَ عُمْرَه؛ کسی که نیاز برادر مسلمانش را برآورده کند، مانند کسی است که تمام عمر در خدمت خداوند بودهاست.» [10]زمانی که بدانیم اگر خدای متعال عمل یا خدمتی را از بندهاش بپذیرد، پاداش آن بنده ورود به بهشت خواهد بود، آنگاه به اهمیت این حدیث پی خواهیم برد.
- رسول خدا(ص) میفرماید: ((مَنْ قَضَى حَاجَةً لِأَخِيهِ كُنْتُ وَاقِفاً عِنْدَ مِيزَانِهِ، فَإِنْ رَجَحَ وَإِلَّا شَفَعْتُ لَهُ؛ کسی که حاجت برادرش را برآورده کند، کنار میزان عملش میایستم؛ یا کفهی نیکیها سنگینی و موفق میشود، یا در غیر اینصورت شفاعتش میکنم.» [11]یعنی اگر به شخص فقیر، اسیر یا یتیم کمکی کردی، یا بیپناهی را پناه دادی، یا هموغم را از مظلومی دفع کردی و... اما کفهی میزان حسناتت به خاطر کثرت گناهان برتری نیافت، در اینجا پیامبر اکرم(ص) دخالت کرده، به شفاعت تو برخاسته و سرانجام تو بهشت خواهد بود.
امامصادق(ع) میفرماید: ((وَالَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ بَشِيراً وَنَذِيراً، لَقَضَاءُ حَاجَةِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، وَتَنْفِيسُ كُرْبَتِهِ، أَفْضَلُ مِنْ حَجَّةٍ وَطَوَافٍ، وَحَجَّةٍ وَطَوَافٍ حَتَّى عَقَدَ عَشَرَةً، ثُمَّ خَلَا يَدَهُ وَقَالَ: اتَّقُوا اللَّهَ، وَلَا تَمَلُّوا مِنَ الْخَيْرِ، وَلَا تَكْسَلُوا؛ سوگند به آن که محمد را به حق مژدهدهنده و بیمدهنده فرستاد تا حاجت مسلمانی را برآورد یا اندوهی را برطرف کند، آنچه که بهتر از حجوطواف است، و حجو طواف تا ده بار کامل شود، سپس حضرت دست خود را رها کرده و گفت: تقوای الهی داشتهباشید، و از نیکیکردن خسته نشوید و تنبلی نکنید.» [12]هر کس ثواب حجوطواف را بداند و از میزان سختیها و مشقتهای آن آگاه باشد، به پاداش شگفتانگیزی که خدای متعال برای قضای حوائج دیگران قرار داده پیخواهد برد، هر چند در حد قرض دادن به دیگری یا تسهیل ازدواج دو نفر یا حتی شستن ظروف و جاروکردن خانه، به قصد کمک به خانواده باشد!
مترجم: حکیمه سادات راغب زاده
نظر شما