اندیشمندان و روشنفکران بر این باورند که درگیری و رویارویی بین تمدنها در مرحله نخست در عرصه فرهنگ روی میدهد و پس از آن به رقابت و نزاعهای سیاسی و اقتصادی می انجامد. در چنین شرایطی تمدن غالب، تمدنی خواهد بود که در جنگ فرهنگی پیروز میدان گردد؛ چراکه پیروزی در عرصه فرهنگ مقدمه پیروزی در سایر زمینهها است. ملتی که از فرهنگی ریشهدار برخوردار بوده و آگاه است، ساختارهای سیاسی، اقتصادی، آموزشی و بهداشتی خود را بر پایهها و اصول سالم وضع نموده و برای رسیدن به قلههای موفقیت و پیشرفت از تمام توان و ابزار و استعدادهای خود استفاده میکند؛ بنابراین چنین ملتی میتواند در رقابت با سایر تمدنها و ملتها نتیجه را با قاطعیت به نفع خود رقم زند.
آیا این بدینمعناست که برای پیروزی باید ابتدا ساختار فرهنگی خود را تقویت کنیم و با افزایش توان فرهنگی خود بر مخالفان چیره شده، آنان را شکست دهیم؟ پاسخ این سؤال، آری است؛ بدین معنا که ما در گام اول باید ضعفهای فرهنگ خود را برطرف ساخته و با تعالی بخشی بدان، از دیگر فرهنگها پیشی گیریم.
امروزه هر ملتی بدنبال این است که با ابزارهای مختلف، فرهنگ خود را تبلیغ و ترویج کرده و سایر فرهنگ و تمدن ها را در خود هضم نماید. ما باید خطر این تهدید را به خوبی درک کنیم؛ چرا که اگر این هدف محقق شود و ما تسلیم دیگر فرهنگهای وارداتی گردیم، بی شک در زمینههای دیگر نیز شکست خواهیم خورد. ازاینرو باید در گام نخست، ضعف و کاستیها را شناخته و ساختار فرهنگی خود را بازسازی نماییم و پس از آن با قدرت به جنگ فرهنگهای وارداتی برویم.
آیتالله العظمی سیدمحمد شیرازی در کتاب خود «راهی به سوی بیداری مسلمانان» تأکید دارند که ما نیازمند بازسازی و تقویت فرهنگ اسلامی هستیم؛ این مهم طی دو مرحله قابل تحقق است: مرحله اول ویران کردن و مرحله دوم از نو ساختن است. به عبارت دیگر باید در مرحله نخست نقشه دشمن در تهاجم فرهنگی را ناکام گذاشته و افکار و ارزش های وارداتی را ویران سازیم و در مرحله دوم ضعفها و کاستیهای فرهنگ خود را بشناسیم و در صدد رفع آن برآییم؛ زیرا انسان تا وقتی که بیماری را تشخیص نداده، نمیتواند آن را معالجه کند.
بنابراین می توان گفت که رمز موفقیت و پیروزی در مبارزه فرهنگی، شناخت است. ما برای اینکه بتوانیم از فرهنگ و تمدنی پویا و فعال برخوردار باشیم باید تمام کژیها، مشکلات و نقاط ضعف خود را بشناسیم، از طرف دیگر باید طرف مقابل خود را به خوبی شناسایی کرده، او را درک کنیم و بدانیم که چگونه فکر میکند و از چه ابزارهایی در این جنگ فرهنگی برخوردار است. شناخت خود و شناخت حریف بهطور تفصیلی و دقیق در یک میزان از اهمیت قرار دارد؛ ازاینرو لازم است که مسؤولان ذیربط به شناخت خود و ساختار فرهنگی ملت پرداخته و در عین حال از نقاط ضعف طرف مقابل آگاهی یابند. این وظیفه را به خوبی در سخن آیتالله شیرازی در مییابیم که میفرماید: «باید بدانیم که چرا به عقب رانده شدیم و مورد استثمار و بیگاری قرار گرفتیم؟ چرا افراد مستبد و دست نشانده بر ما حکمرانی میکنند؟ باید عوامل تقسیم کشورهای اسلامی را به کشورهای کوچک تر به خوبی شناسایی کنیم».
با کسب علم و آگاهی، جویندگان حقیقت را راهنما باشیم
اگر بخواهیم توانایی تأثیرگذاری بر دیگران و متقاعد کردن آنها را به دست آوریم، لازم است که به درجه بالایی از آگاهی، فرهنگ و تمدن دست یابیم، تا بتوانیم در عقل و قلب آنان نفوذ کنیم. انسان جاهل هر قدر تلاش کند نمیتواند بر دیگران تأثیر بگذارد، چرا که فاقد علم و فرهنگ است و چیزی برای عرضه ندارد تا به مدد آن دیگران را به سوی رشد و پیشرفت راهنمایی کند.
اینجاست که اهمیت آگاهی و ارتقای فرهنگ از راه کسب علم و کمالات نفسانی روشن و واضح میگردد و این مهم میسر نمیگردد مگر با تحصیل برنامهریزی شده و تلاش شبانه روزی. بنابراین موفقیت فرد در رسیدن به رشد و کمال به کسب دانش، طرز تفکر، پشتکار و میل او برای ترقی دادن خویش بستگی دارد. اگر آدمی توانست خود را به درجه بالایی از پیشرفت فکری و فرهنگی برساند و به عنصری فعال در زمینه فرهنگی و فکری تبدیل شود، آنگاه است که میتواند در دیگران اثر مثبت بگذارد و با تاباندن پرتوی نور در اذهان تاریک مخالفان، جمود و تعصب آنان را به روشنفکری مبدل سازد.
آیتالله شیرازی در این زمینه تأکید دارند: «بر مسلمانان است که برای گمراهان همچون فانوس هدایت باشند و به کمک ابزارهای گوناگون از جمله کتاب ها و مقالاتی که می نویسند جویندگان حقیقت را راهنما و جاهلان را روشنی راه باشند؛ یک مسلمان جاهل نمیتواند دیگران را قانع کند ولی عالم فعال از عهده این کار برمیآید».
شرایط حاکم بر جهان معاصر ضرورت بازسازی فرهنگی، آشنایی با نقشه های دشمن و تهاجمات فرهنگی پیش رو را بیش از پیش آشکار می کند. ما باید بدانیم که چگونه با ارزشها، افکار و فرهنگهای بیگانه که در سایه جهانی شدن همچون سیل بر ما سرازیر شده اند مقابله کنیم؟ به ویژه اکنون که ابزارهای رسانهای مختلف و شبکههای اجتماعی متنوع مانند فیسبوک، تویتر، تلگرام، واتس اپ و غیره پدیدار شده اند و در شرایطی که ما آماده هیچگونه رویارویی نبودهایم به تقابل فرهنگی با ما پرداختهاند، نیاز به آنچه گفته شد بیشتر حس میشود.
ازاینرو لازم است که سطح فکر و فرهنگ مسلمانان را بالا برده و در تمام زمینهها از آنان دانشمندانی بسازیم تا از این طریق بتوانند در مقابل ضربههای نیرومند دشمن مقاومت کنند و فرهنگ و تمدن خود را از خطر شکست و نابودی برهانند، همانگونه که آیتالله شیرازی بر این مسئله تأکید دارند. اکنون ما بر سر دو راهی قرار گرفتهایم، یا به اندازه کافی آمادگی داریم که با تهاجمات فرهنگی و آسیبهایی که جوانان و بانوان و حتی کودکان را هدف قرار گرفتهاند مقابله کنیم، یا اینکه در این نبرد شکست خورده و در مقابل افکار و ارزشهای وارداتی که همچون سیل به سمت ما روان میشود سر تسلیم فرود آوریم. پس بر ماست که خطر این هجمه فرهنگی را جدی بگیریم و بدانیم که هرگونه سستی سبب محو و نابودی فرهنگ و شخصیت ما خواهد شد.
تلاشهای فرهنگی در کشورهای غربی
برای رسیدن به موفقیت و نقش آفرینی و تأثیرگذاری بیشتر در جهان، اکتفا نمودن به پیشرفت فردی و عقل ذاتی کافی نیست، همچنین نمیتوان به شناخت نوع تفکر و اندیشه طرف مقابل بسنده کرد. بلکه گام بزرگتری باید برداشته شود و اقدام سختتری باید صورت گیرد که آن انتقال فرهنگ خود به دیگران است. امروزه ملتها و اقوام بسیاری در جهان هستند که در رنج و سختی به سر میبرند، حال آنکه میتوانند راه نجات و رهایی خویش را در دستورات و آموزههای اسلام بیابند. صادر نمودن فرهنگ و افکار اسلامی مستلزم این است که توجه و حمایت از این گروهها گسترش یابد و آموزش بینش و ارزشهای اسلامی میانهرو و بدور از هرگونه افراطیگری به آنها در رأس امور قرار گیرد تا از این طریق این افراد فرهنگ خود را بالا برده و بتوانند بر دیگر افراد جامعه خویش اثرگذار باشند. بنابراین تأثیر فرهنگی بر اینگونه افراد امری بسیار مهم است که نمیتوان از آن غافل شد، چراکه آموزش ارزشهای اسلامی به آنان سود زیادی را برای ما به همراه دارد.
این چیزی است که آیتالله شیرازی به آن اشاره دارند: «لازم است که مسلمانانی که در کشورهای غربی زندگی میکنند مسلح به فرهنگ اسلامی شوند و راه تبلیغ اسلام را یاد بگیرند و مسلمانان موجود در کشورهای بزرگ را تحت آموزش قرار دهند».
آموزش این افراد و آشنایی آنها با روشهای تبلیغ و گسترش دین اسلام به نفع مسلمانان و تمام بشر است. همچنین این آموزش در راستای هدف مهمتر که همان بازسازی فرهنگی است حرکت کرده و افکار و اندیشههای وارداتی را به عقب میراند و از کشورهای اسلامی دور میسازد.
آیتالله شیرازی رسیدن به این هدف را کافی ندیده و دورنمای وسیعتری را مد نظر قرار می دهد. هنگامی که ایشان همگان را به سعی و تلاشی مضاعف برای کسب موفقیت دعوت میکند هدفی فراتر را پیش روی آنان میگذارد و آن جذب دشمنان اسلام و الحاق آنان به سپاه اسلام است. ایشان دستیابی به این هدف را دور نمیبیند به این شرط که از افکار و ارزشها و نوشتار روشنفکران و اندیشمندان کمال بهره برده شود. به عقیده ایشان اگر یک فرد مسلمان در تفکر و اندیشه سرآمد بوده، به اندازه کافی آگاه باشد و از نظر فرهنگی به درجه بالایی رسیده باشد، بیشک میتواند با استفاده از فکر و اندیشه خود دیگران را اقناع نموده و آنان را جذب نماید.
ازاینرو آیتالله شیرازی از همه میخواهد که برای رسیدن به این هدف مهم دست به کار شوند و میفرماید: «لازم است که مسلمانان دشمنان را به سمت سپاه اسلام هدایت کنند. آنها میتوانند با نوشتار خود برای گمراهان راهنما و برای جاهلان چراغ فروزان باشند زیرا آنگونه که یک عالم پویا و فعال میتواند دیگران را اقناع نموده و جذب مرام خود کند یک مسلمان جاهل نمیتواند».
نظر شما