متن کامل گفتوگوی شفقنا با حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فاضل میبدی را بخوانید:
*نام امام حسین(ع) با عاشورا گره خورده است و اغلب صحبتها از ایشان، پیوندی با محرم و کربلا دارد؛ میخواهم به قبل از آن و به اندیشهی امام(ع) برگردیم که زمینهساز این روز شد. بسیاری از کارشناسان هدف امام حسین از عملکردی که در مقابل یزید داشت را مبارزه با فساد میدانند؛ براساس این عملکرد، فساد و مبارزه با فساد چه تعریفی در منظومهی فکری امام حسین(ع) داشت؟
فاضل میبدی: در ابتدا باید تعریف کنیم که فساد چیست؛ فساد، انواع و اقسامی دارد که همگی سر از یک جا در میآورد. گاهی فساد، سیاسی است، گاهی اقتصادی و گاهی اجتماعی و فرهنگی و … است. برای بررسی این که چرا این جریان ایجاد شد و بنیامیه چه و کجا بودند و چرا با امام حسین جنگیدند و چرا امام حسین(ع) در برابر آنها ایستادگی کرد و تسلیم نشد، باید نگاهی تاریخی به جریان عاشورا و تصمیم امام حسین(ع) داشته باشیم.
در زمان خلیفهی سوم چند بدعت در اسلام به نام خلیفهی مسلمین یا در خلافت اسلامی شکل گرفت؛ یکی از آنها مسالهی حکومت فامیلی بود. در اسلام، حکومت فامیلی و حکومت موروثی نداشتیم. اولین کاری که عثمان کرد، این بود که تمام اقوام خود را به چرخهی حکومت برگرداند؛ بیشتر اقوام وی نیز از طایفهی بنیامیه بودند. حکم بن ابی العاص، پسر وی مَروان بن حکم، مغیره بن شعبه و بسیاری دیگر از جمله این افراد بودند که به عنوان اقوام عثمان، مسوولیتهایی را به عهده گرفتند. برای مثال حکم بن ابی العاص که عثمان، وی را به چرخهی حکومت آورد، عموی عثمان بود و فردی بود که پیامبر(ص) به دلیل خطاهایش او را تبعید کرده بود. مروان پسر همین فرد نیز داماد عثمان شد و موارد دیگری که حکومت فامیلی را در زمان عثمان ساخت. نخستین خروجی حکومت فامیلی نیز سوءاستفاده از ثروت عمومی است. بر این اساس بدعت یا بلیهی بعدی که در تاریخ اسلام شکل گرفت، مسالهی سوءاستفاده از بیتالمال در زمان خلیفهی سوم بود.
فامیلی شدن حکومت موجب میشود، اموال بین عدهی خاصی، دست به دست بگردد و اقوامی که حاکم هستند، سعی دارند که این اموال را تصاحب کنند. براین اساس زمانی که علی(ع) روی کار میآید، دو مبارزهی مهم را آغاز میکند. مبارزاتی که برای عدهای قابل تحمل نبود. در ابتدا این حکومت فامیلی را بر هم میزند یعنی امثال مروان بن حکم و افراد دیگری که به عنوان اقوام عثمان، فرماندار کوفه، فرماندار بصره و موقعیتهای دیگر را به دست آورده بودند، برداشت و به قول امروزیها شایستهسالاری را در حکومت شکل داد. برای مثال محمد بن ابی بکر را که انتخاب شایستهای بود، به عنوان فرماندار مصر معرفی کرد یا افراد مناسب دیگری را نیز برای موقعیتهایی دیگر انتخاب کرد. مبارزهی دومی که امام علی(ع) آغاز کرد، این بود که بعد از بر هم زدن حکومت فامیلی، اعلام کرد که بیتالمال که در این حکومت فامیلی از آن سوءاستفاده شده است را هر کجا رفته باشد، برمیگرداند و بین مردم تقسیم میکند.
انجام این دو مبارزه در زمان حکومت امام علی(ع) برای عدهای قابل تحمل نبود. عدهای مثل طلحه و زبیر نزد امام رفتند و گفتند یا علی، ما کنار تو هستیم، با تو بیعت میکنیم به شرط این که اموال ما را پس نگیرید و آبروی ما را نریزید. حضرت فرمود که به هیچ وجه؛ «الحق القدیم لا یبطله شیء» یعنی اگر پنجاه سال قبل هم کسی ثروتی بیجا تصاحب کرده باشد، من آن را برمیگردانم. لَرَدَدْتُهُ الی بیتالمال؛ به بیت المال برمیگردانیم ولو آن ثروت، کابین خانمهای شما شده باشد. از اینجا این کینهی بنی امیه کاشته شد و از بین نرفت. سردمدار جریان طرفداری از حکومت فامیلی معاویه بود که در شام استقرار داشت. مردم شام هم نه سیرهی پیامبر را درست دیده بودند، نه حدیث پیامبر را درست شنیده بودند و نه قرآن را درست میشناختند. خلیفهی دوم، معاویه را به عنوان فرماندار شامات -حوزهای بسیار مهم و بزرگ- قرار داده بود. این مردم نیز هر چه اسلام یاد گرفتند، از معاویه و آخوندهای درباری معاویه بود. یکی از اقدامات معاویه این بود که تعدادی ملا، مداح و آخوند را استخدام کرد و به آنها پول داد که اصل سخنان پیامبر را تحریف کنند تا مردم هر چه حکومت میخواهد بشنوند و نه هرچه در متن اسلام وجود داشته است. تحریف دین اسلام در حوزهی شامات توسط افرادی مثل کعبالاحبار رخ داد که در اطراف معاویه بودند و دین را خراب کردند.
پس از شهادت حضرت علی(ع) و در زمانی که امام حسن(ع) تن به صلح داد، معاویه باز آن حکومت فامیلی را برگرداند. وی پسرش یزید را به عنوان ولیعهد خود سر کار گذاشت. در نتیجهی این اقدام معاویه، همان فساد اداری و فساد مالی بازگشت. مبارزهی امام حسین(ع) نه برای این است که بگوید شما نماز را خراب کردید، روزه را خراب کردید، حجاب زنان را خراب کردید، بلکه برای این است که رهبری اسلام در شکل انحرافی خود قرار گرفت و فساد اداری، حکومت فامیلی و فساد مالی یعنی اختلاس در ثروت عمومی ایجاد شده بود. بر این اساس است که امام حسین(ع) فرمود که میخواهد در شهرهای اسلامی، اصلاح ایجاد کند و معالم دین را برگرداند. امام با این کار میخواهد فساد را از بین ببرد. این فساد چه زمانی از بین میرود؟ زمانی که پرچمهای حقیقی دین برگردد و اصلاحاتی در برابر این بدعتها صورت بگیرد که مردم با دین واقعی آشنا شوند و تن به این ذلت و حکومت امویان ندهند.
*در دیدگاه امام حسین(ع) که به دنبال از بین بردن فساد بودند، اشخاص مفسد چه کسانی هستند و برچه اساس شناخته میشوند؟
فاضل میبدی: در نگاه امام حسین(ع) افراد مفسد یعنی افرادی که سوار بر قدرت شدند و در حال سوءاستفاده از قدرت خود هستند. برای مثال مروان بن حکم، عبدالرحمن بن عوف، حارث بن حکم از این افراد در نگاه امام حسین هستند. آل معید نیز به همین صورت؛ این گروه در زمان جاهلیت طرفدار حکومت جاهلی بودند و در برابر پیامبر ایستاده بودند. امروز که برگشتهاند، سوار بر قدرت شدهاند. علی (ع) در بیانات خود دارد که با برگشتن این گروه چه فسادی اتفاق افتاد. حضرت علی(ع) فرمود که «قام معه بنو ابیه یخضمون مال الله». این سخن حضرت اشاره دارد به این که عدهای با خلیفهی سوم روی کار آمدند و این ثروت عمومی را بلعیدند مثل این که شتر علف را در بهار میبلعد. این تشبیه حضرت علی (ع)است. بزرگترین فساد، سوءاستفاده از ثروت عمومی است. در این نگاه، مراد از فساد این نیست که مردم از دین برگشتند، عقیدههایشان فاسد شده است، به قول امروزیها کنسرت گذاشتند و کمی بدحجاب شدند، اصلاً فساد، این موارد نیست. آنچه اسلام را در جامعه خراب میکند، این است که افراد نالایق، متصدی کاری شوند که شایستگی آن را ندارند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، ثروت عمومی که متعلق به همهی مردم است، در مسیری قرار میگیرد که عامهی مردم فقیر و بیبهره از بیتالمال خواهند شد و عدهای خاص الی ماشاالله صاحب ثروت میشوند. برای مثال ثروتهایی که در زمان خلیفهی سوم از آفریقا میآمد، بسیار زیاد بود و در آنجا بیشتر به نام حکم بن ابی العاص یا پسرش مَروان بن حکم شد. همین موضوعات منجر به اعتراض ابن عباس و ابوذر غفاری میشد؛ اعتراض ابن عباس و ابوذر غفاری در برابر خلیفه سر این نبود که چرا فردی نماز نخوانده یا حج نرفته یا امثال آن بلکه اعتراض این بود که شما چرا این ثروتهای عمومی را بین افراد خاص خودتان جمع کردهاید. ابوذر تبعید شد. مبارزات ابوذر و حُجر بن عَدی و عمرو بن الحمق و … با خلیفه به این دلیل بود که چرا ثروتهای عمومی در حال از بین رفتن است. برای این که اسلام دین عدالت است؛ «لیقوم الناس بالقسط» و عمدهی عدالت در جامعه است. اولین جایی هم که عدالت، خود را در جامعه نشان میدهد، ثروت عمومی است. اگر ثروت عمومی به ثروت خصوصی تبدیل شود، عدالتی در کار نیست. عدالت که نباشد نیز دیگر هدف انبیا و «لیقوم الناس بالقسط» در کار نیست.
اگر بخواهیم در دو جمله خلاصه کنیم؛ مبارزهی امام حسین(ع) به دلیل بدعتها و تحریفهایی بود که عمدتاً در زمان خلیفهی سوم شروع شده بود و پدرش علی(ع) نیز به دلیل آن شهید شد. برادرش امام حسن(ع) نیز به همان دلیل شهید شد. مبارزهی آنها به این دلیل بود که به حاکمان بگویند اگر به دنبال اسلام و حکومت اسلامی هستند، باید دو کار انجام شود: یک؛ با توزیع درست ثروتهای عمومی، عدالت به جامعه برگردد. دو؛ افراد لایق و شایسته باید مسوولیت کار را به عهده بگیرند، تا این ثروتها به درستی توزیع شود و از بین نرود. اگر افراد نالایق سر کار قرار بگیرند، جامعه نیز به سمت جاهلیت باز خواهد گشت. بر این اساس علی(ع) در روزهای اول خلافت اعلام کرد که مردم! جامعهی شما به جامعهی جاهلیت برگشته است مثل زمانی که پیامبر مبعوث شد. روز عاشورا که به امام حسین(ع) گفتند بیعت کن و صلح کن و تسلیم شو؛ جملهی مهمی در جواب آنها گفت که «فقد ملئت بطونکم من الحرام» یعنی شکمهای شما از حرام پر شده است. به این معنا که آنقدر از ثروت بیتالمال در شکم آنها رفته است که دیگر اصلاحپذیر نیستند.
*شیوهی امام حسین(ع) برای مبارزه با فساد چه بود و چرا این مسیر را انتخاب کرد؟
فاضل میبدی: شیوهی اول، مبارزه منفی بود یعنی زیر بار حکومت یزید نرفت. کسی که با حکومت بیعت نکند یعنی آن حکومت را قبول ندارد. شیوهی دوم، هجرت بود که حضرت از مدینه به سمت مکه رفت. شیوهی سوم نیز مبارزه برای برقراری حکومت اسلامی بود؛ مردم کوفه ایشان را دعوت کردند که بیایند و ایشان به خاطر دعوت مردم کوفه به آن سمت رفت تا حکومت اسلامی را برقرار کند. وقتی مردم کوفه را بیوفا دید و در کربلا، راه را بر او بستند، شیوهی آخر را در پیش گرفت و آن مقاومت و ایستادگی بود.
استفاده از عبارات انقلاب امام حسین و قیام امام حسین را چندان قبول ندارم؛ درستتر آن است که گفته شود «مقاومت امام حسین». امام حسین(ع) در برابر بدعتهای ایجادشده و دعوتهای کاذبی که از او میشد، مقاومت و ایستادگی کرد. قیام و انقلابی در کار نبود. سیرهی ایشان، مقاومت بود؛ در برابر این که ایشان تسلیم ظلم و زور نشود.
*امام حسین(ع) در بحث مبارزه با فساد، چه تکلیفی را بر دوش مردم میگذارد؟
فاضل میبدی: قبل از تکلیف، تنبه و بیداری را ایجاد میکند که ای جامعهی بشری مواظب باشید متصدیان شما و صاحبمنصبان شما انسانهای لایقی باشند. این اولین تنبهی است که به ما میدهد. دوم این که مواظب باشید ثروتهای مردم، بیجا در جیب عدهای خاص نرود و ثروت در دست عدهای خاص دست به دست نشود. این تنبه است. آخر هم این که اگر قرار شود شما تسلیم یک حکومت زور شوید که افرادی پست را به کار بگمارد و ثروتهای مردم را نابود کند و شما هم آنجا تماشاگر باشید و ببینید؛ یا باید با آن مبارزه کنید یا بالأخره به شهادت برسید. این که بنشینید و تماشا کنید که زور و ظلم بر حق مردم اعمال شود، شیوهی خلاف انبیا است.
*این نظارت توسط مردم چطور باید اعمال شود؟
فاضل میبدی: اولین اقدام این است که جامعه باید نسبت به مسایل حکومتی و سیاسی آگاه باشند. یکی از اقدامات در این زمینه که در دنیای امروز انجام شده است، وجود روزنامههای آزاد و احزاب مستقل است تا مردم را آگاه و هوشیار کنند. ممکن است مردم در بسیاری از موضوعات مانند کشاورزی، مهندسی و … آگاه نباشند اما در مسایل اجتماعی و سیاسی باید کلاس مردم هر روز بالاتر رود. چرا که برای انتخابات و نظارت بر آن واین که چه کسی به قدرت میرسد و چه کسی میرود، باید این آگاهی در مردم افزایش یابد. هر چه مردم در این زمینه آگاهتر شوند، انتخاباتشان درستتر انجام میشود. به همین دلیل است که امام حسین(ع) در مسیری که به کربلا میآید، خطبههای بسیاری میخواند و سخنرانیهای فراوانی دارد. برای این که میخواهد قبل از وقوع جنگ، مردم را آگاه کند. حضرت علی(ع) نیز همواره به دنبال این بود که مردم را آگاه کند. خطبههای نهجالبلاغه برای آگاهی مردم خوانده شده است و ما نیز امروز باید سعی کنیم یک نقد فرهنگی عمومی در جامعه درست کنیم. اگر فرهنگ مردم، فرهنگ تسلیم و ناآگاهی باشد و فرهنگ تقدیر باشد که هر چه خدا بخواهد میشود، نادرست است. باید احزاب و روزنامههای مستقل و شبکههای مجازی مستقل، مردم را آگاه کنند.
*شفقنا
نظر شما