همه انسان ها خواه مرد باشند یا زن، کودک، پیر، سالم یا بیمار از هر تیره و نژادی با یکدیگر برابرند و از حقوق یکسان برخوردار؛ هرگونه تفاوت گذاشتن و تبعیض قائل شدن بین ابنای بشر نژادپرستی است و هیچ دلیلی برای اینکه یکی را بر دیگری برتری بخشیده و او را شایسته حقوق بیشتری بدانیم وجود ندارد.
البته این دیدگاه، ایدهآل و آرزوی مدافعان حقوق بشر و فلاسفه آرمانگرا است، وگرنه آنچه از رفتار مردم و روابط و برخورد آنها در دنیای خارج مشاهده میکنیم خلاف این را نشان می دهد. به عبارت دیگر تفاوت بین افکار و ارزش های نخبگان با توده مردم، این دو طبقه را در زمینه های گوناگونی از یکدیگر متمایز می کند که اعتقاد به برابری و تساوی انسان ها مهمترین وجه تمایز این دو گروه است.
به گفته محققان، فاصله بسیاری که بین حقوق فعلی و واقعی با حقوق آرمانی انسان وجود دارد، انسان را با نوعی یأس و ناامیدی روبهرو میکند. حتی در کشورهایی که خود را مدافع حقوق بشر می دانند، تبعیض و سوء استفاده از زنان و نادیده گرفتن حقوق آنان امر شگفتی نیست و همین مسأله موجب می شود که انسان امید خود را به ایجاد تغییرات مثبت و رسیدن به جهانی آرمانی از دست بدهد.
در جهان غرب بر خلاف شعارهایی که در حمایت از حقوق زنان و پاسداشت کرامت و ارزش های آنان مطرح است، زنان مورد سوء استفاده های گسترده قرار می گیرند و رسانهها در تلاش برای ارائه تصویری بی نقص و فریبنده از کشورهای غربی، واقعیت های بسیاری را در مورد زنان نادیده می گیرند؛ حال آنکه حقیقت گویای سوء استفادههای جنسی و به کارگیری زنان در باندهای تجارت مواد مخدر و پایمال شدن حقوق اجتماعی و کاری آنها دارد؛ حقایقی که ما را از هرگونه اصلاح و بازیابی حقوق مأیوس میکند.
مردان غربی نیز که در رسانهها و شعارهای خود دم از حقوق زنان میزنند، خود طلایه داران سوءاستفاده از بدن زن برای رسیدن به منافع و سود بیشتر مادی هستند. برای نمونه مؤسسات سینمایی و کارگردانان برای جلب بیننده و فروش بیشتر فیلم خود، زنان زیبارو را از گوشهوکنار جهان جذب کرده، از آنان در نقشهای نامناسب استفاده می کنند، به تولید برنامههای تحریککننده جنسی می پردازند و از این طریق صدها میلیارد دلار به دست می آورند. حقیقتی که زنان بازیگر خود بدان اذعان دارند و بعضاً در گفت و گو با خبرنگاران، نزدیکترین راه رسیدن به شهرت را، هم بستر شدن با کارگردان می دانند.
اگر به این اصل ایمان آوردیم که «حقوق زنان بر مردان همچون حقوق مردان بر زنان است»، حقیقتی که آیتالله العظمی سیدصادق شیرازی ان را بیان میکند، آنگاه باور خواهیم کرد که حقوق بانوان که غرب مدعی آن است و مکرراً از آن دم می زند، طنز تلخی بیش نیست. زیرا رخدادهای روزانه در کشورهای غربی ما را به این نتیجه میرساند که برنامه ای مدون برای از بین بردن شخصیت و اصالت بانوان وجود دارد.
بنابراین درست است که در جهان غرب سازمانهای فعال در دفاع از حقوق زنان و حمایت از آنها وجود دارد، ولی همچنان کفه ترازوی سوءاستفاده از آنان سنگینی میکند.
گرچه شعارهای بسیاری در حمایت از حقوق زنان از این جا و آن جا شنیده می شود، ولی مشاهده واقعیت اعمال و رفتار این کشورها، پوچ بودن شعارها را نشان داده و گویای این حقیقت است که همه این ادعاها دروغ و فریبی بیش نیست. در این شرایط بر ماست که روشن گر حقیقت شویم، بر تاریکی ها پرتو افکنیم و بکوشیم تا ماهیت پوچ شعارها را بر همگان اشکار نموده، و به فریب خوردگان نشان دهیم آنچه کشورهای غربی ادعا میکنند با شرایط تلخ زنان فاصله بسیاری دارد.
مرجع عالیقدر در مورد طبیعت این شعارها که تنها جنبه تبلیغی دارند مینویسد: «هنگامی که به مسئلة حقوق زنان میرسیم و آن را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم میبینیم شعارهایی که از سرتاسر این جهان به گوش میرسد پوچ و بیمایه است. آزادی زن مفهومی زیباست ولی وقتی به کاوش میپردازیم و معنا و مفهوم آن را بررسی کرده و با واقعیت و حقیقت زنان امروزه مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که مدعیان آزادی تنها به دنبال کوچک و خوار کردن زنان هستند و آنها را با این شعارها خام میکنند.»
این سخن مانند چراغی است که با نور خود حقیقت اوضاع زنان را برای ما روشن می کند. امروزه زنان از کمبود و ضعف حقوق خود در اکثر زمینهها رنج میبرند و آنچه از شرکتهای سینمایی در هالیوود گفتیم، تنها یک نمونه از آن است.
بخشی از اوضاع اسفناک و غم بار زنان را می توان در مستندهایی که به نمایش وضعیت زنان در کشورهای مختلف دنیا می پردازد مشاهده کرد؛ وضعیتی تلخ و نگرانکننده که علاوه بر زنان کشورهای غربی، زنان مشرق زمین را نیز تهدید می کند. امروزه در شرق نیز مردان در پایمال نمودن شخصیت زن و نادیده گرفتن کرامت وی دست کمی از همتایان غربی خود ندارند؛ تفاوت در این است که غرب با شعارهای پر سر وصدا، خود را در جهان مدعی و پرچم دار دفاع از حقوق زنان معرفی کرده است، درحالیکه در حقیقت اولین و بزرگترین متجاوز به حقوق زنان به شمار می رود.
بسیارند کسانی که از اسلام خورده گرفته و به این نظریه که کار باید با روح و جسم زن سنخیت و همخوانی داشته باشد اعتراض میکنند و آن را به عنوان نقض حقوق زن میدانند. سؤال اینجاست که آیا از نظر علمی توانایی و زور و بازوی زن با مرد یکسان است؟ آیا بدن وی تحمل سختیهای کار را همچون بدن مردان دارد؟
این سؤالات ما را وادار میکند که به خوبی در این مسئله تفکر کنیم، به ویژه اینکه علاوه بر زور بازو، سرشت عاطفی زن نیز با سرشت عقلی و مدیریتی مرد متفاوت است و یک زن عاطفی با یک مرد عقلانی یکسان نیست.
اما این تفاوت ها باعث می شود که هر یک از آنها دیگری را کامل کرده و به تکامل برساند. عقل حق ندارد که عاطفه را زیرپا گذاشته و آن را از بین برد همانگونه که عاطفه نباید بر عقل چیره گردد و آن را کنار گذارد. یک کار متعادل و کامل، کاری است که با مشارکت و همکاری دو قطب این جهان یعنی زن و مرد صورت گیرد. آنها در حقیقت ضد یکدیگر نیستند بلکه مکمل یکدیگر میباشند. چه کسلکننده است زندگی که همراه با عاطفه نباشد و چه خطرناک است اگر انسان با عقل و منطق فاصله بگیرد.
پس هر دو (مرد و زن) قطبهای این زندگی هستند که به بقای آن کمک میکنند، به شرط اینکه درگیری و نزاع را کنار گذاشته و با یکدیگر به همکاری بپردازند. ازاینرو باید به زن این مطلب را گوشزد کرد که او نیمی از این زندگی است، نقشی بسیار مهم و ضروری ایفا می کند و بینیازی از او امکان ندارد؛ چراکه وی مکمل مرد است و زندگی بشری همزمان به دو قطب عقل و عاطفه نیاز مبرم دارد.
مرجع عالیقدر برای این ارتباط، مثالی عقلایی و منطقی بیان میکند و میفرماید: «طبیعی است که وظایف زن با وظایف و مسؤولیتهای مرد متفاوت باشد چراکه طبیعت و سرشت آن دو با یکدیگر متفاوت است؛ همانگونه که کارکرد غضروف با کارکرد استخوان در بدن انسان فرق دارد، استقامت و استواری بدن به استخوان است درحالیکه غضروفها به حرکت او کمک میکنند و اگر بخواهی بین آنها تساوی برقرار کنی این بدین معناست که انسان را فلج کردهای.»
نتیجه میگیریم که حقوق مرد هیچگاه بر حقوق زن برتری نداشته و همانگونه که مرد از حقوق و مزایایی برخوردار است، برای زن نیز چنین حقوقی در نظر گرفته شده است. حال اگر جامعه بتواند این حقوق را تأمین کند، جامعهای متعادل و متوازن خواهد بود و این تضمین را به زن خواهد داد که حقوق اجتماعی او محفوظ و مصون خواهد ماند.
نویسنده: عبد الرزاق عبد الحسين
مترجم: محمد منوری
نظر شما