twitter share facebook share ۱۳۹۷ آبان ۲۷ 1278

مواسات کردن یعنی دیگری را در تن و مال چون خود شمردن، یاری و غمخواری کردن با کسی در مال و جان و کسی را در چیزی همچون خویش داشتن.

جامعه ایمانی چون پیکری است که با آسیب دیدن یک عضو، دیگر اعضا متأثر و متألم می شوند و همه در دفع ان آسیب بر می آیند. رسول خدا(ص) فرمود: «مثل مؤمن در پیوند و دوستی و محبت و رحمت به هم (و اهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر) مثل یک پیکر زنده است که اگر چیزی از آن به درد آید سایر اجزای پیکر با آن همدردی می کنند»

بر اساس این گرایش و پیوند است که جامعه معنای الهی-انسانی می یابد. حقیقت آن است که با پیوند انسان ها به هم ارزش آن ها ظهور می کند و سلامت جامعه تضمین می شود؛ با ظهور روح همبستگی و همیاری است که عمل صالح تحقق می یابد و جامعه به سوی کمال سیر می کند.

در اسلام تا انجا بر پیوند مسلمانان با هم تأکید شده است که اگر کسی به این امور یعنی رسیدگی به دیگران و کفالت سایران بی توجه باشد، به منزله خروج از ولایت الهی و قطع پیوند با خدا شمرده شده است؛ چنانکه در حدیثی از امام کاظم(ع) آمده است: «هرکه فردی از برادران ایمانی اش به او روی نماید و در پاره ای از گرفتاری هایش به او پناه آورد و او پناهش ندهد، با اینکه توانایی بر انجام دادن کار او را دارد، بی گمان پیوند خود را از خدای عزّوجل بریده است»

نشانه دینداری و بندگی خدا پیوند با بندگان اوست و نشانه این پیوند رسیدگی و اهتمام به امور آنان است. از رسول خدا(ص) پرسیده شد: محبوب ترین مردمان نزد خدا کیست؟ فرمود: «سودمندترین آنها برای مردمان»

هرچه مرتبه انسانیت آدمی بالاتر رود و وجودش بسیط تر شود و جانش لطیف تر گردد، دایره دوست داشتنش و گستره رحمتش وسیع تر می گردد تا جایی که همگان را دوست بدارد و برای نجات و سعادت همه آدمیان دل بسوزاند و تلاش کند و در راه امنیت و رفاهت بشر گام زند. همانگونه که در دعای مبارک ماه رمضان از رسول اکرم(ص) وارد شده است: «خدایا همه فقیران را بی نیاز کن، همه گرسنگان را سیر گردان، همه برهنگان را بپوشان، وام همه وامداران را ادا کن، همه گرفتاران را گشایش ده، همه غریبان را به وطنشان بازگردان، همه اسیران را آزاد کن»

سخن از پیوندی شگفت است که هرچه پیوند بنده ای با خالق هستی عمیق تر باشد، رحمتش به مظاهر او و عشقش به جلوه های او به خلق او بیشتر خواهد شد. آنان که در سیر بندگی به جایی رسیده اند که نه به خود، به دیگران می اندیشند، نه برای خود برای همگان طلب می کنند، درد و رنج و نیاز دیگر مردمان آنان را به درد می آورد، وجودشان چنان لطیف شده است که گویا در همه جا و با همه کس حضور دارند، اندوه ها و دردهایشان بزرگ است، امنیت و رفاهت و هدایت همگان را می خواهند؛ آنان تا بدانجا پیش رفته اند که در پی ادای حاجت همه انسان ها و کفالت همه ادمیان و سعادت همه گروه هایند و این امر حتی دشمنان را در بر می گیرد. این اوج تکافل انسانی است و خداوند بندگانش را اینگونه دوست دارد. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «خدای عزّوجل فرموده است: خلق خانواده و عیال من اند، پس محبوب ترینشان نزد من کسی است که نسبت به آنان مهربان تر و در برطرف کردن نیازهایشان کوشاتر باشد»

حقیقت ان است که خدای متعال به چیزی برتر و بهتر از رسیدگی به مردمان و اهل ایمان و ادای حق آنان عبادت نمی شود. در نظر پیام آور تکافل، یاری کردن برادران دینی و اهتمام به امور انان و مواسات با ایشان از والاترین عبادت ها و نشانه کمال بندگی حق است؛ چنانکه امام صادق(ع) در نامه ای که به اصحاب خود مرقوم فرمود آورده است: «پدر ما رسول خدا(ص) می فرمود: یاری کردن مسلمان بهتر و پاداشش بزرگ تر از روزه و اعتکاف یک ماه در مسجدالحرام است»

در بندهایی از منشور مشهور مدینه آمده بود: «مؤمنان دوستان و سرپرستان یکدیگرند؛ مؤمنان نباید شخص عیالمند و وامدار را به حال خویش رها سازند بلکه باید او را کمک کنند؛ مسلمانان باید افراد از پای درآمده را یاری دهند؛ همسایه مانند خود انسان است نباید بدو زیانی رسد»

مدینه نمونه والای جامعه مواسات بود؛ مدینه ای که در آن انصار آنچه داشتند با مهاجران در طبق اخلاص نهادند و مواسات را آنسان که پیامبر می خواست تحقق بخشیدند. آنان آموختند که شرط اسلام حقیقی اهتمام به امور مسلمانان است که پیامبر اکرم(ص) می فرمود: «هرکه صبح کند و به امور مسلمانان اهتمام نکند مسلمان نیست»

سوره ماعون نمونه بارز عنایت کامل اسلام به تکافل و مساوات و توجه به روح و حقیقت و هدف احکام و اعمال است نه پرداختن به صورت و قشر و ظاهر عاری از حقیقت و محتوا. در اینجا چنان بر حقیقت دینداری تأکید شده است که به انجام دهنده نمازی که ستون دین است و سر اسلام معرفی شده است، وقتی نمازش روح و حقیقت ندارد و بریده از آثار اجتماعی و انسانی آن است ویل و عذاب وعده می دهد، هرچند که الفاظ و اذکار را صحیح بخواند و آداب و شروط ظاهری آن را خوب رعایت کند و نیک انجام بدهد. این سوره تهدید کسانی است که خود را مسلمان معرفی کرده اند ولی متخلق به اخلاق منافقین اند و به سیره آنان سیر می کنند، از قبیل سهو از نماز و ریا کردن در اعمال و منع ماعون یعنی مضایقه از کارهای خیر و دریغ داشتن از یاری دیگران در آنچه مورد نیاز آنان است که هیچیک از این ها با ایمان به روز جزا سازگاری ندارد.

توصیه به نماز منهای قیام برای عدالت در کدامین گوش طنین می افکند و در کدامین دل می نشیند و کدامین بی نماز را اهل نیاز و فریفته نماز می سازد؟ مگر می شود بدون کفر به طاغوت ایمان به الله را فراهم کرد؟ مگر می شود کسی اهل ایمان باشد و منع ماعون کند؟ سیره پیامبر خدا بر این بود که مسلمانان درباره نیازهای یکدیگر اهتمام داشته باشند و بر رفع آن نیازها تلاش کنند و از منع ماعون نهی می کرد. واژه ماعون به معنای هر عملی و هر چیزی است که در جهت یاری دیگری برای رفع نیازی از نیازهای او انجام شود؛ هر چیزی که به شخص محتاجی داده شود تا حاجتی از حوائج زندگی او را برآورد مانند قرض و بخشش و عاریه و امثال آن؛ چنانکه در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که در تفسیر ماعون فرمود: «ماعون وامی است که انسان به دیگری می دهد و وسایل زندگی است که به عنوان عاریه در اختیار دیگران می گذارد و کمک ها و کارهای خیر است که انسان انجام می دهد»

بی گمان هرچه درجه خلوص ایمان بالا رود، میزان اهتمام مؤمن در رفع نیاز اهل ایمان و همگان بیشتر شود؛ چنانکه در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «نشانه و بلکه خود ایمان خالص، نیکی به برادران دینی و اقدام و کوشش برای رفع نیازهای آنان در حال سختی و آسانی است»

بدین ترتیب آنان که به کمالات والای ایمانی دست یافته اند از مواساتی همه جانبه برخوردارند که مواسات بالاترین مردانگی است چنانکه در تعابیر امیرمؤمنان علی(ع) اینگونه آمده است: «بالاترین مردانگی مواسات کردن با برادران دینی در اموال و برابر گرفتن خود با آنان در زندگی و احوال است»

از رسول خدا(ص) روایت شده است: «اگر شما را مالی نیست پس از آبرویتان برای برادران مؤمن خود بذل کنید تا به آنان منافع و خیر رسانید و مضرات و مشکلات را از ایشان دفع کنید»

علامه حلی در الرسائل السعدیه از رسول خدا(ص) روایت کرده است که فرمود: «بی گمان خدای متعال از آبروی بنده اش پرسش می کند همچنانکه از مالش پرسش خواهد کرد؛ پس می فرماید: ای بنده من آبرو و اعتبارت را من روزی تو کردم آیا با آن ستمدیده ای را یاری و یا گرفتار و درمانده ای را فریادرسی کردی؟»

مؤمن پس از ایمان به خدا، تکافل و مواسات را برترین امور می داند و از این رو در راه آن شوق و حرص دارد چنانکه از امام صادق(ع) نقل شده است: «برای ادای نیازهای مؤمنان و خشنود ساختن ایشان و برطرف کردن ناراحتی ها و گرفتاری های آنان حرص بزنید زیرا پس از ایمان هیچ عملی نزد خداوند برتر از مسرور کردن و خشنود ساختن مؤمنان نیست»

بنابراین از بهترین جلوه های عمل ایمانی در عرصه اجتماعی تکافل و مواسات است و پیروان حقیقی پیشوایان حق با آن شناخته می شوند. امام صادق(ع) در سفارش خود به عبدالله بن جندب فرمود: «ای پسر جندب به گروه شیعه ابلاغ کن و به آنان بگو: به هر راهی مروید، به خدا سوگند به ولایت ما نتوان رسید جز با پرواپیشگی و تلاش در دنیا و مواسات با برادران به خاطر خدا و کسی که به مردم ستم کند شیعه ما نیست»

معلی بن خنیس گوید: «شبی بارانی بود امام صادق(ع) از خانه به سوی ظله بنی ساعده (طاقی که فقیران بیشتر در آنجا منزل می کردند) بیرون شد و من او را دنبال کردم. ناگاه متوجه شدم که چیزی از آن حضرت به زمین ریخت و امام می گفت: به نام خدا استعانت می جویم خداوندا آنچه را بر زمین ریخته است به من بازگردان. من پیش رفتم و سلام کردم. فرمود: تویی معلی؟ عرض کردم: فدایت شوم اجازه دهید من آن را بیاورم. فرمود: نه من سزاوارترم به حمل آن از تو ولی همراه من بیا. معلی گوید: رفتیم تا به ظله بنی ساعده رسیدیم دیدم جماعتی در آنجا خوابیده اند و امام (ع) زیر روانداز هر کدام یک گرده یا دو گرده نان می گذاشت تا آخرین فرد ایشان تمام شد و برگشتیم. در راه عرض کردم: فدایت شوم آیا اینان به حق عارفند؟ (از شیعیان اند؟) فرمود: اگر از شیعیان بودند که ما بی گمان نمک (یعنی خورش) ایشان را نیز تعهد می کردیم»

پیشوایان حق در تکافل اجتماعی برای خویش و بیگانه تلاش می کردند و حتی به مخالفان و دشمنانشان رسیدگی می نمودند. پس چگونه می توان مدعی پیروی از آنان بود و هیچ به ایشان تأسی ننمود؟

*برگرفته از کتاب سیره نبوی منطق عملی نوشته دکتر مصطفی دلشاد تهرانی

نظر شما