twitter share facebook share ۱۴۰۰ شهریور ۰۲ 777

«فاطمه امان» تحلیلگر ارشد مؤسسه خاورمیانه در واشنگتن است که پیشتر به دولت آمریکا و سازمان های غیردولتی در خصوص سیاست های منطقه ای ایران مشاوره می داد. ما در بنیاد کارنگی با وی مصاحبه نموده و در مورد نگاه ایران به تحولات افغانستان پرسیدیم:

*گفته می شود که ایران به پیروزی طالبان در افغانستان به عنوان تهدید می نگرد آیا این درست است؟ این تهدید از چه ناحیه ای متوجه ایران است؟

- ما در مورد نسل جدید طالبان که قدرت را هم اکنون در افغانستان تحت کنترل گرفته است، آگاهی زیادی نداریم. اکنون رهبری طالبان علاوه بر کهنه سربازانی که در دولت طالبان در دهه 1990 حضور داشتند، چهره های جوان را نیز شامل می شود. در ساختار این گروه ابهامات زیادی وجود دارد و من فکر می کنم همین موضوع اسباب نگرانی همه کشورها (نه فقط ایران) را فراهم ساخته است.

از نگاه ایران همیشه بدترین سناریو این بوده است که داعش -که در افغانستان خود را دولت اسلامی خراسان نامگذاری کرده- به قدرت برسد. اگر این سناریو تحقق یابد، نه تنها تهدیدی برای سرمایه گذاری های ایران در افغانستان است، که مرزهای شرقی ایران را در خطر شدید قرار می دهد. شاید ایران با توجه به همین امر سال 2015 به این نتیجه رسید که دولت افغانستان قدرت کافی برای از بین بردن این تهدید را ندارد و بهتر است روابط خود را با طالبان تقویت کرده و بکوشد تا این گروه با دولت افغانستان وارد مذاکرات صلح شود.

اما مطمئنا تشکیل دولت تنها با حضور طالبان و بدون تقسیم قدرت با سایر گروهها، در راستای منافع ملی ایران نیست. طالبان متشکل از چندین جناح است و ایران سعی کرده با نزدیک شدن به برخی از این جناح ها، نفوذ خود را بر این گروه افزایش دهد؛ اما هنوز به طالبان شک دارد. اساسا بهترین نتیجه برای ایران تشکیل دولتی ائتلافی با حضور طالبان است. دولتی که تنها توسط طالبان اداره شود، می تواند پیامدهای غیرقابل پیش بینی زیادی داشته و نفوذ رقیبان عرب ایران را در افغانستان تشدید کند، زمینه بروز جنگ داخلی را در کشور فراهم کند و منجر به رشد سایر گروههای شبه نظامی شود.

ایران، چین و روسیه گرچه از حضور آمریکا در افغانستان انتقاد می کردند و واشنگتن را مقصر وضعیت افغانستان می دانستند، اما از حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان و مقابله این نیروها با گروههای شبه نظامی سود می بردند. حالا آمریکا به حضور خود در آن کشور پایان داده و خلأ امنیتی که در نتیجه این خروج ایجاد شده است، می تواند به راحتی توسط گروههای شبه نظامی و تروریست های خارجی پر شود. جالب آنکه حالا همه بازیگران منطقه، خروج آمریکا را غیرمسئولانه می خوانند.

*برخی از دولت های خلیج فارس دوست دارند از افغانستان به عنوان اهرم فشاری علیه ایران استفاده کنند، همانگونه که ایران از اوضاع یمن علیه آنها استفاده می کند؛ آیا این کار امکانپذیر است؟

- به عقیده من افغانستان می تواند پاشنه آشیل ایران باشد. امنیت مرزهای شرقی ایران اولویت ایران است، از این رو می بینیم بسیاری از پروژه هایی که ایران برای بازسازی افغانستان انجام داده، نه در مناطق شیعه نشین که در استان هایی است که هم مرز با ایران می باشد.

تنها راهی که می تواند افغانستان را شبیه به یمن سازد، بروز جنگ داخلی در ان کشور است. اما با توجه به تفاوت هایی که میان این دو کشور وجود دارد، حتی با بروز جنگ داخلی هم نمی توان افغانستان را همچون یمن دانست. دولت مرکزی افغانستان هیچگاه وابسته به ایران نبوده و از آن کشور دستور نمی گرفته است؛ ضمن اینکه در صورت بروز جنگ داخلی، ایران نمی تواند مستقیما وارد جنگ شده و همچون عربستان از نیروی هوایی خود استفاده کند. برخلاف سعودی که توانست اقدام به تشکیل ائتلاف برای جنگ در یمن کند، برای ایران تشکیل ائتلاف و وارد شدن به جنگ امکانپذیر نیست.

این نکته را نیز باید مدنظر داشت که جغرافیای سیاسی یمن و افغانستان کاملا متمایز از یکدیگر است. افغانستان نزدیک چین و روسیه قرار دارد، دو کشوری که از نظر نظامی جزء قدرتمندترین کشورهای جهان هستند و هیچکدام نمی خواهند که در همسایگی خود شاهد بروز جنگ داخلی باشند.

در حال حاضر منطقه با جنگ و درگیری اشباع شده است و اگر در افغانستان جنگ داخلی رخ دهد، به مرزهای ان کشور محدود نشده و کشیده شدن آن به پاکستان، آسیای میانه و ایران اجتناب ناپذیر است.

*آیا فکر می کنید که نگرانی ایران بابت مرزهای شرقی اش، بر رفتار آن کشور تأثیر گذاشته و به تبع آن رویکرد متحدانش در جهان عرب نیز تغییر خواهد کرد؟

- ایران چندین پایگاه نظامی در مرزهای شرقی خود ساخته و از نزدیک اوضاع افغانستان را زیر نظر دارد؛ ضمن اینکه با بهم خوردن اوضاع افغانستان، نگرانی های ایران بابت عملیات های تروریستی در داخل کشور افزایش پیدا کرده است.

ایران در کل به اقلیت های دینی کشور با شک و تردید می نگرد و گاهی هم با آنان به عنوان ستون پنجم رفتار می کند. در صورت افزایش ناآرامی ها در افغانستان و سرایت جنگ داخلی افغانستان به ایران، رهبران ایران ممکن است در برخورد با اقلیت سنی این کشور با خشونت و سختی بیشتری رفتار نمایند. دوستان عرب ایران در موضوع افغانستان نمی توانند کمک زیادی به ایران کنند.

*ایران از شبه نظامیان متحد خود برای پیشبرد سیاست هایش در کشورهایی همچون لبنان، عراق و یمن استفاده کرده است. درحالیکه طالبان تقریبا کنترل تمام افغانستان را در دست دارد، آیا ایران از همین رویکرد در افغانستان استفاده کرده و خواهد کوشید تا از شبه نظامیان هزاره فاطمیون استفاده کند؟

هزاره های افغانستان نیروهای نیابتی ایران نیستند؛ به ویژه هزاره های جوان از مفهوم ولایت فقیه که ایدئولوژی حاکم بر ایران است حمایت نمی کنند.

متأسفانه ایجاد شبه نظامیان فاطمیون از سوی ایران، بر اختلافات و دو دستگی های قومی و مذهبی در افغانستان افزوده است. باید توجه کرد که شمار زیادی از مردمی که ایران برای ایجاد این گروه شبه نظامی استخدام کرد، اساسا به خاطر اعتقادات مذهبی خود در سوریه نجنگیدند و دلیل شرکت آنها در این جنگ امتیازاتی بود که ایران به آنها می داد. به عبارت دیگر بخشی از این نیروها اشتیاقی برای جنگ به نفع ایران ندارند.

اگر در افغانستان جنگ داخلی شود، گروههای مختلفی در جنگ شرکت می کنند و هرکدام از جانب یک کشور حمایت شده و مسلح می شوند. در این صورت ممکن است که فاطمیون هم تصمیم بگیرند به دلایل مختلف وارد جنگ شوند و این به معنای آن نیست که این گروه نیروهای نیابتی ایران هستند.

*آیا می توان افغانستان را نسخه دیگری از سوریه دانست از این لحاظ که ایران مجبور شود با سایر کشورهایی که در تحولات افغانستان نقش آفرینی می کنند وارد ستیز شود؟

- اهمیت افغانستان برای ایران، امنیت مرزها، موضوع آب و قاچاق مواد مخدر را در بر می گیرد. ایران راه اصلی قاچاق مواد از افغانستان به اروپا است. حفاظت از شیعیان افغان هیچوقت به اندازه حفظ رژیم اسد در اولویت ایران نبوده است.

افغانستان برای سایر کشورها درس هایی برای آموختن دارد؛ اینکه اگر وجود دولتی وابسته به حضور نیروهای خارجی باشد، با خروج این نیروها، می تواند به راحتی سقوط کند. این موضوعی است که روس ها با حضور خود در سوریه و ایرانیان با حضوری که در عراق و سوریه دارد، باید مدنظر بگیرند.

*منبع: کارنگی

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما