twitter share facebook share ۱۴۰۱ مهر ۲۷ 646
آیا پایان بحران عراق نزدیک است؟

این هفته عراق یک گام بزرگ به تشکیل دولت نزدیک شد. پارلمان، عبداللطیف رشید را به ریاست جمهوری انتخاب کرد و پس از آن محمد شیعه سودانی به عنوان نخست‌وزیر موظف به تشکیل دولت شد.

در سیستم سیاسی عراق، پارلمان نخست رئیس مجلس و پس از آن رئیس جمهور و نخست‌وزیر را انتخاب می‌کند. در آخرین گام، کابینه توسط نخست‌وزیر تعیین شده و برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس معرفی می‌شود. اما این روند با تصمیم دادگاه عالی فدرال عراق که انتخاب رئیس جمهور را از طریق اکثریت ساده به اکثریت دو سوم تغییر داد، متوقف شد. گمان می‌رود این تصمیم بدلیل فشارهای ایران و نوری مالکی بود. این امر مانع از تشکیل دولت ائتلافی صدر شد زیرا نتوانست اکثریت دو سوم را بدست آورد.

صدر در پاسخ به بن‌بست ایجاد شده به 73 نماینده خود دستور داد از پارلمان استعفا دهند. صدر امیدوار بود در پی این استعفا، بلوک‌های سنی و کرد که با او ائتلاف کرده بودند نیز استعفا دهند و در نتیجه عملا پارلمان فلج شود و تشکیل دولت بدون رضایت وی غیرممکن گردد. شاید هم انتظار داشت که حلبوسی که ریاست پارلمان را عهده‌دار بود و در ائتلاف صدر حضور داشت، از پذیرش استعفای نمایندگان جناح او خودداری کند. ولی شریکان صدر در ائتلاف او را رها کردند؛ 73 کرسی پارلمان که عجولانه خالی شده بود، به دشمن صدر یعنی چارچوب هماهنگی واگذار شد.

رشید لطیف 13 اکتبر در اقدامی سریع محمد شیعه سودانی را به عنوان نخست‌وزیر معرفی کرد و زمینه را برای تشکیل دولت فراهم نمود. به نظر می‌رسد بحرانی که در سال گذشته گریبان عراق را گرفته بود، پایان یافته و چالش صدر تا سه سال دیگر که بار دیگر انتخابات برگزار شود فروخوابیده است.

اینکه آیا صدر از طریق بروکرات‌هایی که نزدیک به او هستند و در وزارت‌خانه‌ها حضور دارند، قادر خواهد بود نفوذ خود را حفظ کند به این بستگی دارد که آیا سودانی اقدام به پاکسازی منصوبان صدر از وزارت‌خانه‌ها بکند یا خیر (صدر خود قول داده بود که این کار را در مورد مخالفانش انجام دهد).

واکنش صدر به انتخاب لطیف و سودانی شدید بود. او این دولت را دولت شبه‌نظامیان دانست و پیروان خود را از همکاری و تعامل با دولت منع کرد. رهبری جدید کشور که به بدنبال حفظ مشروعیت خود و بهره‌مندی از پایگاهی گسترده است، ممکن است در پی جذب صدر برآید اما مسیر پیش رو مبهم است.

همه اینها چه معنایی بر روابط آمریکا و عراق دارد؟

برای واشنگتن، سودانی از دیگر نامزدهای چارچوب هماهنگی بهتر و منطقی‌تر است. او یک تکنوکرات با تجربه است که قبلا وزیر حقوق بشر و ورزیر کار و امور اجتماعی بوده است و در بین مردم نیز نسبت به نامزدهای دیگر شهرت بدی ندارد. اما باید دید که نوری مالکی تا چه اندازه روی او تأثیر خواهد داشت. گرچه سودانی از حزب‌الدعوه جدا شده، اما مالکی کسی است که او را وارد عرصه سیاست کرد.

انتخاب‌های سیاسی دشواری پیش روی سودانی قرار دارد. وی به زودی به خزانه کشور که به لطف بالارفتن قیمت انرژی افزایش چشمگیری یافته، دسترسی خواهد یافت و احتمالا از این وجوه برای ایجاد شغل در بخش دولتی برای جوانان بیکار استفاده خواهد کرد تا از حجم نارضایتی‌ها بکاهد. اینکه آیا او می‌تواند وزارتخانه‌ها و پارلمان را برای مقابله با سه مشکل بزرگ پیش روی عراق –فساد و شکست اصلاحات اقتصادی، تغییرات اقلیمی و سرکوب داعش- بسیج کند باید منتظر ماند و دید.

با این حال تلقی که از او وجود دارد این است که وی رهبر ضعیفی است. یکی از مسائلی که برای آمریکا مهم است این است که ببیند دولت سودانی در تقسیم بودجه بین ارتش و نیروهای ضد تروریسم از یکسو و حشد شعبی از سوی دیگر چگونه عمل می‌کند. سودانی همچنین باید تصمیم بگیرد که چگونه صدر و هوادارانش را کنترل کند چراکه اگر آنها کاملا از دولت کنار گذاشته شوند، ممکن است به نیرویی ویرانگر علیه دولت تبدیل گردند.

پس از انتخاب رشید اتفاق بزرگی نیفتاده و شاهد اعتراضات گسترده‌ای نبوده‌ایم اما هر آن احتمال دارد که صدر این آرامش را برهم بزند. همچنین مشخص نیست که چارچوب هماهنگی نسبت به ادامه حضور نظامی آمریکا در این کشور چه واکنشی نشان خواهد داد. تصمیم ترامپ برای ترور سلیمانی و مهندس، شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران به رهبری حشد شعبی را تحریک کرد و منجر به درخواست خروج نیروهای آمریکایی شد.

البته روابط حشد شعبی و آمریکا در پشت صحنه پیچیده است و حالا که آنها به قدرت رسیده‌اند، ممکن است برای بیرون راندن آمریکا مردد شوند. شاید نگران کننده‌ترین وجه از دولت جدید، نفوذ بالقوه نوری مالکی بر نخست‌وزیر باشد. واشنگتن مالکی را در ایجاد شرایطی که منجر به ظهور داعش شد مقصر می‌داند؛ ترس این است که این الگوی حکومتداری تبعیض‌آمیز و طرد سنی‌ها از حکومت، بار دیگر به ظهور داعش بینجامد.

*منبع:responsiblestatecraft

 

به اخبار خوب خاورمیانه توجه کنید

به ندرت خبر خوبی از خاورمیانه به گوش می‌رسد، بنابراین وقتی اتفاق خوبی همچون توافق لبنان و اسرائیل بر سر تعیین مرز دریایی دو کشور با میانجیگری آمریکا می‌افتد، باید مورد توجه قرار گیرد. من پیشتر به عنوان میانجیگر آمریکا در خاورمیانه بود‌ه‌ام و می‌دانم رسیدن به چنین توافقی بین دو کشور متخاصم چقدر دشوار است. البته لبنان و اسرائیل در وضعیت جنگی باقی می‌مانند اما توافق خطر درگیری را کاهش می‌دهد و این فرصت را برای هر دو طرف فراهم می‌کند که گاز طبیعی استخراج کنند.

گرچه اسرائیل و لبنان هیچکدام خواهان درگیری نیستند اما بدون رسیدن به چنین توافقی خطر درگیری افزایش می‌یافت. هر دو کشور هزینه احتمالی چنین جنگی را می‌دانند؛ حسن نصرالله به طور مداوم اسرائیل را تهدید می‌کند اما از زمان جنگ سال 2006 متوجه میزان ویرانی‌هایی که اسرائیل می‌تواند به لبنان و حزب‌الله تحمیل کند هست و لذا تمایلی به وقوع درگیری با این کشور ندارد. اسرائیل نیز علاقه‌مند به وقوع جنگ نیست زیرا می‌داند که حزب‌الله می‌‌تواند ظرف یک روز 3000 موشک کروز به شهرها و اهداف اقتصادی اسرائیل پرتاب کند.

با این وجود پیش از توافق خطر درگیری درحال افزایش بود زیرا نصرالله اعلام کرد مادامی‌که لبنان نتواند گاز طبیعی را از میدان قانا استخراج کند، حزب‌الله اجازه استخراج گاز را به اسرائیل از میدان کاریش نمی‌دهد. از سوی دیگر اسرائیل اعلام کرد که تولید گاز را تا پایان اکتبر آغاز می‌کند و به هرگونه تهدید و حمله حزب‌الله قدرتمندانه پاسخ می‌دهد. بنابراین وقوع درگیری که اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسید با توافق اخیر از روی میز برداشته شده است.

نکته مهم، نقش و حضور حزب‌الله در دستیابی به این توافق است –گرچه دشمنی این گروه با اسرائیل به جای خود باقی مانده است- دلیل موافقت حزب‌الله با توافق اخیر این است که توسعه میدان گازی قانا نویدبخش افزایش درامد قابل توجه لبنان است و این درحالی است که کشور به شدت به چنین پولی نیاز دارد.

دیوید بارنیا رئیس موساد می‌گوید: «نصرالله در تنگنا قرار گرفت. او تمایلی به امضای قرارداد با اسرائیل نداشت زیرا با این قرارداد به آن کشور مشروعیت می‌داد اما وقتی دید مردم لبنان حامی توافق هستند و معتقدند با توافق وضعیت کشور بهتر می‌شود، تصمیم به عقب‌نشینی گرفت».

ما در لبنان شاهد واقعیت جدیدی هستیم. حز‌ب‌الله به توافق با اسرائیل بر سر تعیین مرز آبی بین دو کشور تن داده است؛ این به این معنا نیست که لبنان در شرف صلح با اسرائیل است اما با این توافق گامی به سوی عادی‌سازی رابطه برداشته شده و احتمال جنگ کمتر شده است.

نزدیک بودن انتخابات اسرائیل در یک نوامبر، باعث ایجاد اختلاف بین جناح‌های مختلف بر سر توافق شد اما در لبنان وضع برعکس بود و نیاز شدیدی برای امضای توافق از سوی تمام جناح‌ها حس می‌شد. دوره ریاست جمهوری میشل عون در لبنان 31 اکتبر به پایان می‌رسد و هنوز هیچ توافقی مبنی بر اینکه چه کسی جای او را بگیرد وجود ندارد.

منتقدان دولت اسرائیل معتقد هستند دولت با کنار گذاشتن ادعای خود در میدان قانا و آب‌های جنوبی آن -که با عنوان خط 23 شناخته می‌شود- امتیاز زیادی به لبنان داده است اما جالب آنکه مقامات امنیتی اسرائیل جزء منتقدان نیستند. ارتش اسرائیل معتقد است توافق به شکلی تنظیم شده که نیاز امنیتی اسرائیل را برآورده می‌کند؛ بنابراین ارتش و رؤسای سازمان اطلاعاتی اسرائیل همگی به شدت از توافق حمایت کردند. از دید این افراد توافق نه تنها احتمال بروز جنگ را کاهش داده، که با درآمدزایی برای لبنان، می‌تواند از فروپاشی کامل این کشور جلوگیری کند و این هم به نفع اسرائیل است چراکه وجود یک کشور از هم‌گسیخته در همسایگی اسرائیل باعث بی‌ثباتی در مرزهای این کشور نیز خواهد شد.

در هر توافقی، نسبت به امتیازات داده شده انتقاداتی وجود دارد. در این مورد امتیازاتی که اسرائیلی‌ها داده‌اند باید با مزایای استراتژیک حاصل از توافق سنجیده شود و این مزایا عبارتند از کاهش خطر جنگ و به رسمیت شناختن مرز با اسرائیل در لبنان که در نوع خود بی‌نظیر است.

واقعیت دیگر این است که گازی که اسرائیل به زودی استخراج می‌کند، به اروپا صادر خواهد شد. در زمانی که اروپا به جایگزین‌هایی برای گاز روسیه نیاز دارد این پیشرفت خوبی است؛ بنابراین توافقی که با میانجیگری آمریکا بدست آمد منافع اسرائیل، لبنان، آمریکا و اروپا را تأمین کرد.

*منبع: هیل

مترجم: فاطمه رادمهر

نظر شما