خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتابٌ مُبينٌ * يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْديهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ همانا از جانب خدا برای (هدایت) شما نوری (عظیم) و کتابی آشکار آمد. خدا بدان کتاب هر کس را که از پی خشنودی او رود به راههای سلامت هدایت کند و آنان را از تاریکی‌های (جهل و گناه) بیرون آورد و به عالم نور داخل گرداند و به راه راست رهبری کند.»[1]

قبل از شروع بحث باید بگوییم: هر مسلمانی که خواهان راه امن و سلامت است، باید این آیه کریمه را پیش روی خود قرار داده و روش زندگی خود را بر مبنای آن بگذارد، تا قبل از آخرت و در دنیا به راه رستگاری و طریق سعادت برسد. در ادامه به دو موضوع خواهیم پرداخت

مبحث اول: روشنگریها و ژرف نگری های موجود در آیه شریفه

مبحث دوم: چگونه از رضای خدای متعال پیروی کنیم تا از هدایت شدگان به راه های سلامت و صراط مستقیم باشیم؟

مبحث اول: روشنگریها و ژرف نگری های موجود در آیه شریفه

در این ایه شریفه مطالب بسیاری است که ما را به تأمل و تدبر بر آن بازمی دارد، در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1- چگونه به صراط مستقیم الهی هدایت شویم؟

شخص مسلمان حداقل روزی ده بار در نماز از خدا می خواهد: (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ)[2]، اما چگونه به صراط مستقیم هدایت شویم؟ آیه (سبل السلام) پاسخ قانع کننده و جامعی به ما می دهد. در آیه شریفه دقت کنید: (يَهْدي بِهِ اللَّهُ)، یعنی به واسطه این نور و به واسطه کتاب مبینی که خداوند آن را بر محمد مصطفی(ص) نازل نموده، کسانی را که خواهان رضای الهی باشند و از آن تبعیت کنند به سبل السلام هدایت می کنیم. در اینجا آیه متضمن دو شرط است. شرط اول در سطح عقل نظری است: یعنی شخص خواهان هدایت از نور و کتاب مبین می شود.

شرط دوم در سطح عقل عملی است: یعنی شخص در مقام عمل نیز از آنچه رضای خدا در آن است پیروی می کند.

2- جواب به شبهه جبر

شبهه جبر در این آیه از قرآن است که می فرماید: «إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَتَهْدي مَنْ تَشاءُ.. ؛این کار جز فتنه و امتحان تو نیست، که به این امتحان هر که را خواهی گمراه و هرکه را خواهی هدایت می‌کنی»[3]. افراد می گویند که اگر هدایت و گمراهی به دست خداست، به این صورت که هر که را بخواهد هدایت می کند و هر که را بخواهد گمراه، پس نه شخص مطیع استحقاق ثناء دارد و نه شخص گنه کار استحقاق عذاب، و به همین دلیل است که از خدا می خواهیم که به صورت غیبی- تکوینی- اجباری مداخله کند، تا ما به صراط مستقیم هدایت شویم، همانطور که او را می خوانیم و می گوییم (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ).

آیه(سبل السلام) پاسخ قانع کننده ای به این اشکال می دهد و آن این است که: اراده خداوند در هدایت انسانها مشروط به اراده خود بندگان در اختیار طریق هدایت و حرکتشان در آن راه است، همانطور که خداوند فرموده: (يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ)

اگر طالب خشنودی الهی بودی و در آن گام نهادی، در این هنگام خداوند تو را به راه های امن و سلامت هدایت می کند و از ظلمات به سوی نور رهایی خواهید یافت.

3- منظور از نور کیست؟ و فرق نور با قرآن کریم در این آیه چیست؟

کتاب مبین در اینجا غیر از آن نوری است که در آیه آمده( هر چند که قرآن کریم نیز فی حد ذاته نور است). عطف نور و کتاب مبین از نوع عطف بیان نمی باشد، بلکه از نوع عطف مباین بر مباین است، یعنی کتاب مبین توضیح نور نیست، بلکه نور غیر از کتاب مبین است. پس آن نوری که از جانب خدا همراه با قرآن آمده چه چیزی است؟ به تصریح بعضی از روایات این نور اسدالله الغالب علی بن ابی طالب است یا به وجه کاملتر به پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین(ع) تفسیر شده است.

تفسیر صافی از تفسیر قمی نقل کرده است که: منظور از نور، امیرالمؤمنین و ائمه(علیهم السلام) هستند، و بهترین دلیل بر این تفسیر حدیث ثقلین می باشد که متواتر بین فریقین است: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي».

4- معنای هدایت

ممکن است مراد از هدایت در (یهدی به الله) هدایت تکوینی باشد که از طریق الطاف آشکار و پنهان الهی به انسان می رسد، و یا ممکن است به معنای هدایت تشریعی بوده که از طریق پند و اندرز، ارشاد، تذکر و یادآوری، امر و نهی و... صورت پذیرد.

5- معنای رضوان

رضوان الهی غیر از رضا است، و قرآن کریم گاهی از این لفظ و گاهی از آن لفظ استفاده کرده است: (وَرِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ)[4]؛ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ)[5]. کسی که خواهان (سبل السلام ) است باید پیرو و طالب مقام رضوان الهی باشد و برای آن تلاش کند چرا که رضوان، مقامی فوق رضا است.

6- چگونه رضایت خدای متعال را دنبال کنیم و چه آثاری دارد؟

پیروی از رضوان الهی با اطاعت کامل پروردگار و اجتناب کامل از گناهان و معاصی صورت می پذیرد. همچنین باید در پی کسب مکارم الاخلاق و دوری گزیدن کامل از رذائل اخلاقی باشیم. باید عدل و احسان و قضای حاجات مؤمنین را در رأس کار خود قرار دهیم، و در نشر علوم اهل بیت و هدایت و ارشاد دیگران در حد توان کوشا باشیم.

7- آثار تبعیت از رضوان الهی

طبق آیه شریفه، تبعیت از رضوان الهی سبب: 1- هدایت انسان به راه های سلامت می شود؛ 2- انسان را از ظلمت ها به سوی نور خارج می کند؛ 3- سبب هدایت انسان به صراط مستقیم می شود.

8- معنی سلام

احتمال دارد مراد از (سلام) نام خدای متعال باشد، زیرا سلام از اسامی خدای متعال است (هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ)؛[6]در این صورت (سبل السلام) یعنی راه های خدای متعال. سلام همچنین می تواند به معنای سلامتی، ایمنی از آفات و کاستیها و خطرات دنیوی باشد. البته روشن است که جمع بین این دو معنا مانعی ندارد، زیرا راههای خدا بری از هر گونه عیب و آفتی است.

9- نور – اخراج

الف- نور یکی است، ولی ظلمت ها زیاد است. برای نمونه خدای متعال می فرماید: (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ)[7]

ب- اخراج در (یخرجهم) مانند(یهدیهم) می تواند به صورت تکوینی یا تشریعی باشد. همچنین مانند (اتباع الرضوان) دارای درجات است و این درجات بی نهایت بوده و بدون وقفه به انسان می رسد.

10-صراط مستقیم

ممکن است مراد از (صراط مستقیم) بالاترین سطح از هدایت باشد، همینطور که خدای متعال در مورد حضرت ابراهیم می فرماید: «شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَهَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ همیشه شکرگزار نعمتهای خدا بود که خدا او را (به رسالت) برگزید و به راه مستقیمش هدایت فرمود».[8] از آن جا که خداوند بعد از برگزیدن حضرت ابراهیم به هدایت به(صراط مستقیم) اشاره می کند، این مطلب نشان می دهد که اختیار کردن ایشان از سوی خداوند، مرتبه عظیمی است که فقط کامل ترین و رفیع ترین انسانها به این مرتبه می رسند. پس ما نیز که در نماز و غیر آن از خدا می خواهیم: (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ)، باید با توجه به ظرفیت وجودیمان، بالاترین درجه هدایت را از خداوند طلب کنیم.

11- دو صراط

در حقیقت مراد از (صراط) دو صراط است: صراطی در دنیا و صراطی در آخرت. ما برای رسیدن به هر دوی اینها نیازمند به هدایت الهی هستیم و در صورت تبعیت از رضوان الهی، خداوند ما را به سوی آنها هدایت خواهد کرد.

مبحث دوم: چگونه از رضای خدای متعال پیروی کنیم تا از هدایت شدگان به راه های سلامت و صراط مستقیم باشیم؟

مثلث بزرگ سعادت

 مبحث دوم سخن از چگونگی تبعیت از رضوان الهی است؟ در جواب به این سؤال مهم باید بگوییم: تبعیت از رضوان الهی از طریق مثلث سعادت امکانپذیر می باشد. این مثلث شامل:1- تهذیب و تزکیه نفس، 2- یادگیری علوم قرآن و عترت و تعلیم آن به دیگران، 3- انجام بی وقفه اعمال صالح و عطا و بخشش بی حد و حصر است

1-تهذیب و تزکیه نفس

نفس باید تطهیر و تزکیه شود، زیرا نفس انسانی خطرناک ترین دشمن دستاوردها و اعمال نیک انسان است. رذائل اخلاقی همچون حسد، کبر، غرور، کینه، ریا و... تباه کننده اعمال نیک انسان بوده و او را از اوج انسانیت به قعر حیوانیت می کشاند. برای مثال رذائل اخلاقی می تواند علم را از یک (ارزش برتر) به یک (ضد ارزش) تبدیل کند؛ زیرا علم شمشیر دو لبه است، برای افراد صالح و اولیاءالله مایه فخر و مجد بوده و برای افراد شقی و کسانیکه نفس سرکش و شهوات بر آنها غلبه کرده، تبدیل به اسلحه ای کشنده و زیانبار خواهد شد. خداوند در قرآن به دانشمندی اشاره می کند که به دلیل سرکشی نفس و گرفتار شدن در رذائل، به سقوط و تباهی کشیده می شود: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ * وَلَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ (ولی سرانجام) خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد! و اگر می‌خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می‌بردیم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون می‌آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می‌کند؛ (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی‌شود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند»[9]

تزکیه نفس به خصوص در مورد رجال دین اهمیت خاصی می یابد. روحانیان باید پاکسازی نفس را از رذائل اخلاقی همچون حسد و تکبر و حب شهوات و... در اولویت کارهای خود قرار دهند، تا علم آنها نزد خداوند ارزش یابد و به راه های سلامت رهنمون گردند (لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ)[10]

وجود دو مشکل در تقوی و اخلاق فاضل:

اول: فرّار بودن

این دو صفت وجودی فرار می باشند، بنابراین دیده شده که مثلا: بعضی از افرادی که وارد حوزه علمیه می شوند، در ابتدا از ایمان وخشوع و صفای نفس بهره مند هستند، اما به مرور زمان در اثر معاشرت با افرادی که سبک زندگیشان بر غیبت، تهمت و سخن چینی از دیگران قرار گرفته، یا دچار مشکلات اخلاقی همچون کینه و حسد و ... هستند، (نعوذ بالله) کم کم از صفای روحی و ایمان به خدا فاصله می گیرند و قلب آنها به قطعه ای سنگ تبدیل می شود. اینگونه افراد دیگر لذت عبادت در دل شب، رفتن به حرم های شریفه و مساجد را از دست می دهند و نماز را سبک شمرده، دیگر آن را در اول وقت به جا نمی آورند.

دوم: عدم وجود مقیاس ظاهری  برای سنجش میزان تقوی و فضائل

 برای معنویات مقیاس ظاهری و ملموسی که بتوان به وسیله آن فراز و فرود تقوی و فضائل را اندازه گرفت وجود ندارد؛ بر خلاف مادیات که از مقیاس بهره مندند، مثلا در رشد جسمی کودک، می توان از ترازو یا متر استفاده کرد. بنابراین درجه اخلاق و تقوی را چگونه باید سنجید؟ و چگونه می توان از بودن یا نبودن در مسیر سلامت آگاه شد؟

برهان انی به جای مقیاس ظاهری

برای حل مشکل به جای مقیاس ظاهری باید از برهان انی استفاده کرد؛ یعنی با دیدن رفتار و اعمال خود، از آنچه در درون ما می گذرد آگاه می شویم و در جواب این سؤال که: چرا چنین رفتاری داریم؟ به علت آن رفتار پی می بریم.

مثال1: مرحوم پدرم (رحمه الله) می فرمود: اگر انسان روزی پنج بار بعد از هر نماز یاد مرگ و قبر کند، رفتارش در دنیا زاهدانه شده، و از معصیت و نافرمانی خدا دوری می گزیند. این رفتار زاهدانه در این شخص ناشی از وجود تقوا است، و اینگونه رفتار مقیاس واضحی است برای سنجش میزان تقوی و ایمان در او

مثال2: زمانیکه می خواهیم سخنی بر زبان برانیم، با یادآوری این آیه شریفه در قرآن (مايَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ)، [11]رفتاری بازدارنده داشته و زبان خود را کنترل می کنیم. در اینجا کنترل زبان مقیاس واضحی از میزان تقوی در درون ما است.

مثال3: آیا می توانیم نگاه خود را در معابر، بازار، اینستاگرام و... کنترل کنیم؟ زیرا میزان کنترل نگاه مقیاس واضحی از میزان سنجش تقوی خواهد بود.

به همین ترتیب ویژگی های اخلاقی دیگر مثل تواضع، حسن خلق، صبر، بردباری و احسان به دیگران و... هر کدام مقیاسی است بر میزان تقوی و فضائل.

چرا مرجع شیرازی از نماز جماعت پرهیز کردند؟

در این داستان پند و عبرت بزرگی است: اینگونه نقل شده که آیه الله العظمی میرزا عبدالهادی شیرازی(قدس الله نفسه) وقتی خبر رحلت آیه الله العظمی میرزا مهدی شیرازی را شنید، برای تشییع ایشان از نجف راهی کربلا شد و در نیمه راه نجف-کربلا در استراحتگاه ها توقف می کرد. از قضا وقت نماز فرا رسید و جمعیت زیادی از مردم منطقه و زوار برای ادای نماز جماعت به امامت ایشان در بیرون خوابگاه تجمع کردند. ابتدا ایشان موافقت کرد، اما با دیدن جمعیت کثیر نمازخوانان و عشق و اشتیاقی که نشان می دادند، برای لحظاتی مکث نمود و سپس به داخل خوابگاه برگشته، گفت: «نماز را با جماعت نمی خوانم! شخص دیگری را انتخاب کنید!» وقتی با اصرار زیاد علت را از ایشان جویا شدند، گفت: «وقتی با آن جمعیت مشتاق مواجه شدم، احساس شهرت و ریاء مرا گرفت، لذا به سرعت از مکر شیطان به خوابگاه بازگشتم». بله، علمای صالح اینچنین از شبهه ریاء و عجب و شهرت می ترسند! و به همین دلیل مورد رضای الهی قرار گرفته و خدای متعال آنها را در حوزه های علمیه نور هدایت قرار می دهد... آیا نباید هر یک از ما چنین باشیم؟

2- یادگیری علوم قرآن و عترت و تعلیم آن به دیگران

ضلع دوم از مثلث پیروی از رضای الهی، یادگیری علوم اهل بیت(ع) است. رسیدن به این مطلوب جز از راه فهم دین و سپس عمل به آموخته ها میسر نخواهد شد و فهم دین هم از دو طریق حاصل می شود: 1-  فهم قرآن از طریق مطالعه تفاسیری چون: تفسیر صافی، التبیان فی تفسیرالقرآن، البرهان فی تفسیرالقرآن، تقریب القرآن الی الاذهان و تبیین القرآن؛ 2- آشنایی با روایات اهل بیت(ع) و آگاهی از سیره و منش ایشان، که فهم قرآن به این وسیله کامل می شود. در زمینه روایات این کتابها از اهمیت ویژه ای برخوردارند: (کتاب کافی اثر کلینی) به خصوص به شرح علامه مجلسی که آنرا در کتاب (مرآة العقول) اراده داده است، تحف العقول، بصائرالدرجات، احتجاج، مکیال المکارم؛ 3- یادگیری فقه و احکام الهی و التزام به آن.

3- انجام بی وقفه اعمال صالح، و عطا و بخشش بی حد و حصر

 سومین ضلع مثلث با انجام مستمر اعمال صالح و بخشش بی وقفه کامل می شود، زیرا علم تشویق به عمل می کند و در صورت عدم اجابت از دست می رود. ارزش انسان به علمی است که او را به سوی اعمال نیک هدایت کند. در روایت آمده است: ((وَخَيْرُ النَّاسِ مَنِ انْتَفَعَ بِهِ النَّاسُ؛ بهترین مردم کسی است که برای دیگران سودمندتر باشد))[12]و خدای متعال در بیان ارزش عمل فرموده است: «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ؛ بگو: عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می‌بینند!»[13]همچنین در روایت، در توصیف علم بدون عمل آمده: ((علم بلا عمل كشجر بلا ثمر؛ علم بدون عمل مانند درخت بدون ثمر است.))[14]

- امام حجت(عج الله تعالی) به شیخ کافی چه گفت؟

داستان پیش رو یک نمونه عبرت آمیز برای ما است. شیخ احمد کافی خطیب معروفی بود که هزاران جوان به برکت ایشان هدایت شدند، زیرا خطبه های ایشان تأثیر بسزایی بر مردم داشت. اما ایشان می دانست که هدایت مردم هر چند واجب و ضروری، ولی سبب بی نیازی از دیگر اعمال صالح نخواهد شد، و برای هر عملی اثر و نتیجه ای خواهد بود. این مطلب را هم بدانید که علاوه بر اسلوب سخنرانی و برتری مضمونی و علمی خطیب، سه عامل مهم دیگر نیز برای تأثیرگذاری لازم است : ا- عامل بودن به آنچه می گوید. 2- خلوص نیت و سلامتی سیرت. 3- تخصیص قسمتی از وقت به برآوردن حوائج مردم.

بنابراین شیخ کافی نیز قسمتی از وقت خود را به برآوردن حوائج دیگران تخصیص داده بود که در روایات زیادی از جمله این روایات بر این عمل نیکو تأکید شده است: ((مَنْ قَضَى لِمُؤْمِنٍ حَاجَةً قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ كَثِيرَةً أَدْنَاهُنَّ الْجَنَّةُ؛ هر کسی حاجت مؤمنی را برآورده کند، حاجتهای زیادی را خداوند برای او برآورده می کند، که کمترینش بهشت است.)) [15] ((وَمَنْ قَضَى لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِائَةَ أَلْفِ حَاجَةٍ مِنْ ذَلِكَ أَوَّلُهَا الْجَنَّةُ ؛ هر كس يك نياز از برادر مؤمن خود را برآورده سازد، خداوند عزّ و جلّ در روز رستاخيز صد هزار نياز او را برآورد كه نخستين آنها بهشت است.»[16]

این امر واضح است که اگر انسان تصمیم بر قضای حاجت دیگران داشته باشد، سیل درخواست به سویش سرازیر می شود، خصوصا اگر شخصی مانند شیخ کافی باشد، که هم سخنران مشهوری بود و هم متواضعانه کمر به برآوردن نیاز نیازمندان بسته بود.

اما یک شب در حالیکه بعد از یک روز سراسر پرمشغله به خانه برگشته و در اتاقش در طبقه دوم مشرف به کوچه به خواب رفته بود، هنوز مدت کوتاهی از خوابش نگذشته بود که در خانه به صدا درآمد. شیخ کافی به سختی و آزرده خاطر از خواب بیدار شده، از پنجره بیرون را نگریست. دید شخصی به در می کوبد، حدس زد که نیازمند باشد. پس همینطور که از پله ها پایین می آمد با خودش گفت: (حاج احمد! کار سختی داری، و شب و روزت در اختیار خودت نیست. خودت را وقف حاجت نیازمندان کردی، ولی مردم درک نمی کنند که تو هم بشری و بعد از یک روز پرتلاش نیاز به استراحت داری؛ این کیست که در این دیر وقت به در می کوبد!) اما به سرعت بر اعصابش مسلط شده، در را باز کرد، از کوبنده در استقبال نمود و از حاجتش پرسید. شخص پاسخ داد که مبلغ زیادی بدهکار است، فردا موعد پرداخت است و آبرویش در خطر است. وقتی کافی از مقدار بدهی سؤال کرد، مبلغ زیادی را ذکر کرد که در توان کافی نبود. اما کافی قدر قضای حوائج برادران را در پیشگاه خدای متعال می دانست، پس به او گفت: مقداری از پول را هم اکنون به تو می دهم، و فردا با تعدادی از تجار تماس می گیرم تا در اول وقت، تو به باقیمانده پول بدهی برسی..

به این ترتیب شیخ کافی دو کار بزرگ انجام داد: بار اول زمانی بود که نه با اخم و ناراحتی، بلکه با روی گشاده محتاج را پذیرفت، و بار دوم زمانی بود که علیرغم سختی نیاز، آنرا برآورده کرد! اما حسابرسی خداوند دقیق است؛ زیرا او اولیاءالله را حتی به خاطر خطورات ذهنی بازخواست می کند. لذا به مجرد اینکه شیخ کافی به اتاق برگشت و به خواب رفت، در عالم رؤیا امام زمان(عج) را مشاهده کرد که چنین مضمونی را به ایشان فرمود: ( ای کافی! اگر تو از قضای حوائج مردم خسته شدی، از این به بعد دیگر آنها را به شما ارجاع نمی دهیم)، پس کافی وحشت زده از دقت حساب از جا برخاست...

این قضیه این پیام را می رساند که: امام(ع) وسیله تفضل الهی به بندگان است، و اینکه به ذهن این شخص محتاج_ و سایر محتاجین_ می آید که به فلان شخص مراجعه کنند کار امام(ع) است. این حواله کردن به کسی که لایقش باشد، لطف بزرگی است و اگر شخص اظهار ناراحتی و سختی کرد از این لطف بزرگ محروم خواهد شد.

تصور کنید اگر عالم، طبیب، مهندس، استاد دانشگاه و هر زن و مردی از این منظر الهی به قضیه نگاه کند، آیا زمین تبدیل به بهشت نمی شود؟ آیا با این احساس درونی دیگر حاجتی بر زمین می ماند؟ آیا دیگر فقیر و مسکینی می ماند؟ آیا بیماری متحیر پول درمانش می شود؟ آیا یتیمی بدون پناه می گردد؟ و...

پس بار دیگر تأکید می کنیم: ما باید این آیه شریفه را پیش روی خود و شعار خود قرار دهیم: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتابٌ مُبينٌ * يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْديهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»

سلسله سخنرانی ها در تفسیر قرآن کریم، آیه الله سید مرتضی شیرازی

مترجم: حکیمه سادات راغب زاده


[1]  سوره مائده- آیه15-16

[2]  سوره حمد- آیه6

[3] سوره اعراف-ایه155

[4]  سوره توبه-آیه72

[5]  سوره مائده-آیه119

[6]  سوره حشر-آیه23

[7]  سوره بقره-آیه275

[8]  سوره نحل-آیه121

[9]  سوره اعراف-آیه175-176

[10]  سوره اعراف-آیه127

[11]  سوره ق-آیه18

[12]  شیخ صدوق- من لا یحضره الفقیه-مؤسسه نشر اسلامی-ج4-ص394

[13]  سوره توبه-آیه105

[14]  عبد الواحد بن محمد التمیمی- غررالحکم و دررالکلم-مکتب الاعلام الاسلامی-قم- ص152

[15]  عبدالله بن جعفر الحمیری-قرب الاسناد-مکتبه نینوی-یهران-ص56

[16]  ثقه الاسلام الکلینی- کافی- دارالکتب الاسلامی-تهران-ج2ص192

نظر شما