twitter share facebook share ۱۳۹۷ مهر ۲۱ 990

در اینجا مساله اصلاح درباره یک فرد یا گروهی از مسلمانان مطرح نیست، همچنین صحبت از اصلاحات جزئی بین مسلمانان هم نیست بلکه سخن از اصلاح در امت و جامعه اسلامی است.

حضرت در خطبه خود که محدث حرّانی در تحف العقول نقل کرده، خواص، علما و دانشمندان و نخبگان جامعه را خطاب قرار می دهند و سخن خود را با آیه مربوط به سکوت علمای یهود و احبار در برابر دروغگویان و حرامخواران آغاز می کنند.

همچنانکه امروزه همین اعتراض و انتقاد به علمای اسلام وارد است، آنها هم حرام خواری و دروغگویی را می بینند و سکوت می کنند.

امام(ع) فرمودند که مردم بیچاره اند، مردم را به بردگی گرفته اند، و عده ای از مردم به خاطر گذران زندگی و معیشت خود، زبانشان بند است.

اینجا امام حسین(ع) علامت فساد جامعه را این بیان می کنند که شخص به دلیل ترس از قطع نان و حقوق خود نمی تواند امر به معروف و نهی از منکر کند چون خفقان در جامعه است.

به بیان امام حسین(ع) مردم را گرفتار کردند تا خودشان آزاد باشند و هرگونه که می خواهند رفتار کنند. امام حسین(ع) فساد را در حاکمیت و کلان می بینند و معتقدند تا از سرچشمه آب گل آلود است، اصلاح صورت نمی گیرد، امام حسین(ع) مردم را مقهور و ستمدیده می بینند و علمای دین را مقصر می دانند چراکه اگر آنها به وظیفه خود عمل کرده بودند، این ظلم اتفاق نمی افتاد و سکوت عالمان در برابر ظلم هم به دلیل ترس از قطع نانشان است.

بدرستی که ریشه عمده فسادهایی که در دولتها و حکومتها اتفاق می افتد دروغگویی و حرامخواری است، جامعه وقتی اصلاح می شود که اولا حاکمان با مردم صادق باشند و دست از حرامخواری بردارند، اگر این دو مساله حل شود، بقیه مفاسد قابل حل است چون جامعه ای که در آن دروغگویی و حرامخواری رواج یابد هرگز روی صلاح را نخواهد دید.

اصلاح به معنای رفع عیب و ایراد است؛ وقتی خودرو و اتومبیل شما نقص فنی پیدا می کند، به مکانیک مراجعه می کنید تا رفع ایراد کند. بنابراین امام حسین(ع) باید عیب و ایرادی را در این امت دیده باشد که برای از بین بردن این ایرادها نیاز به اقدام باشد.

مشکلات حاکم بر جامعه زمان امام حسین(ع) دو ویژگی اساسی داشت: ویژگی اول این بود که ایرادات و اشکالات به شکل کلان، همه جامعه را فراگرفته بود و جزئی نبود؛ ویژگی دوم این بود که ایرادات و اشکالات بسیار عمیق بود، از نظر سطح گسترده و از نظر عمق هم بسیار عمیق بود و عمیق بودنش هم به این دلیل بود که این اشکالات در طول ۵۰ سال آرام آرام تمام زوایای زندگی مردم را مانند یک بیماری کهنه گرفته بود.

 مشکل عمده امت اسلام در زمان امام حسین(ع) تن ندادن به تغییر و اصلاح بود. این ملت، ملتی بودند که هم مبتلا به سرطان بودند و هم حاضر به پذیرش معالجه نبودند و اینجا بود که کار اصلاح بسیار سخت بود، چه فکری در مغز این ملت رفته بود که حاضر به قبول اصلاح از زبان امیرالمومنین(ع) یا اباعبدالله(ع) نبودند؟ اینها اصلا بیماری را قبول نداشتند و همه چیز از نظر آنها عادی بود.

عده ای از مردم می گفتند که یزید فرد سفاک و جاهلی است و باید رای خود را از او پس بگیریم، در مقابل اینها عده ای بودند که می گفتند شما با یزید بیعت کردید، حق ندارید بیعت خود را به هم بزنید باید اطاعت کنید ولو اینکه یزید انسان خلافکاری باشد.

تا مردم آمادگی این را نداشته باشند که فکر غلط خود را کنار بگذارند، نگاهشان به حکومت مسئولانه نباشد، مراقب حاکمان خود نباشند و اطاعت کورکورانه را کنار نگذارند، هیچ جامعه ای، قابل اصلاح نیست.

پذیرش عمومی شرط لازم برای اصلاح جامعه است؛ اصل دشواری کار اصلاح، در پذیرش از سوی جامعه است وگرنه حسین بن علی(ع)، قدرت اصلاح، فکر اصلاح، مدیریت اصلاح و همه شرایط رهبری اصلاح را دارد اما وقتی پذیرش نیست، امام نمی تواند کاری انجام دهد.

خفقان فکری ویژگی دیگر جامعه اموی بود؛ به مردم اطاعت و تسلیم را القا کرده بودند و هرآنچه غیر این بود را اختلاف افکنی و مجازات آن را اعدام عنوان کرده بودند.

اندیشه و فکر ناصواب در بین مردم مانع اصلاح است و امام می خواست اول این مانع را بردارد لذا برای مردم سخنرانی کرد و به نقل از پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هرکجا سلطان جائر دیدی باید در مقابل او بایستی». این در مقابل آن فکر غلطی بود که در آن عصر وجود داشت و متاسفانه آثارش در طول تاریخ برای ما باقی مانده است.

اگر نهضت حسین بن علی(ع) در بین ما زنده باشد، باید این نهضت دائما مصلح تربیت کند، به تعبیر شهید مطهری: «ما در تاریخ فیلسوف و دانشمند کم نداریم، آنچه که کم داریم، رجال مصلح است». مصلح یعنی کسانی که وضع جامعه را بشناسند، درد مردم را تشخیص دهند و برای اصلاح جامعه حرکت کنند.

ما امام حسین مصلح را از دست دادیم، امام حسین مظلوم و غریب را گرفتیم. اگر امام حسین مصلح را داشتیم، همانطور که فقها و حکما زیاد داریم، مصلحان هم زیاد داشتیم.

نگاهی به تاریخ اسلام و گذشته ما مسلمانان نشان می دهد که ما در طول تاریخ انسانهای صالح و شایسته زیاد داشته ایم، انسانهایی که مقیّد به وظایف و تکالیف الهی خودشان هستند ولی متاسفانه در کنار این آمار بسیار خوب از انسان های صالح، آمار خوبی از انسانهای مصلح نداریم. بسیاری از مشکلاتی که ما در تاریخ داشته ایم به دلیل همین خلا است درحالیکه اباعبدالله الحسین(ع) نه به عنوان یک شخصیت صالح بلکه علاوه بر آن به عنوان یک مصلح مطرح است.

گاهی می گوئیم امام حسین قیام کرد، گاهی از کلمه انقلاب و گاهی از کلمه نهضت استفاده می کنیم اما هیچ یک از این تعبیرات در بیانات خود امام حسین(ع) نیست. ما متاسفانه واژه اصلی و کلیدی «اصلاح» که خود حضرت به کار برده است را حذف کرده و کنار گذاشته ایم و تعبیرات دیگری را جایگزین هدف اصلی کرده ایم، رهبران الهی تنها می توانند زمینه اصلاح را فراهم کرده و پیام اصلاح را به مردم برسانند، از مردم دعوت کرده و بخواهند برای اصلاح امور حضور پیدا کنند. در نهایت این خود مردم هستند که باید اقدام به اصلاح کنند بنابراین اصلاح امر فردی نیست، تا مردم نخواهند و نیایند هیچ اصلاحی در جامعه اتفاق نمی افتد.

اصل در جامعه، اصلاح جامعه است و امر به معروف و نهی از منکر یک روش و شیوه برای اصلاح جامعه است؛ امر به معروف و نهی از منکر در دین ما اصالت و جنبه تعبدی ندارد بلکه امر و نهی می کنیم تا به اصلاح برسیم لذا مراجع در رساله های عملیه شرط تاثیر را برای امر به معروف و نهی از منکر بیان می کنند یعنی تاثیر که زمینه ساز اصلاح شود.

شهید مطهری کلام امام علی(ع) در نهج البلاغه را اینگونه تفسیر می کند: «برای اصلاح امور به جای جهاد با دشمن بیرونی، برای اصلاح داخل سرمایه گذاری کنید و به وضع داخل جامعه رسیدگی کنید و مفاسد داخل جامعه را از بین ببرید». ایشان می گوید: «گل سرسبد امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح حکومت و حاکمان است و اصلاح داخلی این است که کسی بتواند در برابر سلطان جائر، حرف حق بزند».

شهید مطهری می گوید: «اصلاح داخلی مهمتر از جهاد با کافر خارجی است و در داخل مبارزه با کجروی های رهبران از همه مهمتر است به این معنا که در داخل هم مراحلی وجود دارد و مهمترین مرحله آن است که حاکمیت پاک باشد و در این صورت، زمینه برای پاکی و صلاح در کل جامعه پیدا می شود».

بنابراین امام حسین(ع) فساد را در حکومت دید، ما باید ادبیات خود را تغییر دهیم و زبان و فرهنگ خود را به همان فرهنگی که امام حسین(ع) آموزش داده، برگردانیم. حرکت امام حسین، حرکتی انعطاف پذیر بود و شیوه ها و روشهایی که در اصلاح می توانست تاثیر داشته باشد، می پذیرفت؛ لذا ما نه تابع کلمه نهضت هستیم، نه تابع کلمه انقلاب و نه تابع کلمه قیام؛ بلکه وقتی امام حسین را تحلیل می کنیم نباید از جیب خود چیزی بگذاریم، ما از امام حسین باید بگیریم نباید به امام حسین چیزی بدهیم.

نظر شما